87
شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14

و خبرى از عايشه صدّيقه ـ رضى اللّه عنها ـ روايت كنند تا كس نگويد كه دروغ است كه هر چه به زيارت طوس رسد به هفتاد حجّ مقبول باشد.
و دعاگوى را خويشى بود گفته است: همچنانكه مار كهن شود اژدها گردد رافضى كه كهن شود ملحد و باطنى گردد، و شرح فضايح و قبايح رافضيان و خبث عقيدت ايشان در كتابى مفرد آورده ام و شمس الدين لاغرى اين بيت ها خوش گفت، شعر:

خسروا هست جاى باطنيانقم و كاشان و آبه و طبرش
آبه روىِ چهار يار بدارو اندرين چار جاى زن آتش
پس فراهان بسوز و مصلحگاهتا چهارت ثواب گردد شش»
مصحّح كتاب مرحوم محمّد اقبال نسبت به كلمه «مصلحگاه» چنين اظهار نظر كرده است: «شايد مقصود همان جاى باشد كه ياقوت او را «مصلحكان» با نون اخير مى نويسد و آن محلّه اى بوده است در رى و اللّه اعلم».
و نيز گفته (ص 377):
«و عراقيان به ملك الايوه پيوستند و در حضرت او بنشستند و رأى زدند تا امير حاجب كبير شمس الدين محمّد بن محمود گنجه اى و چند كس از اعيان بزرگان عراق در خدمت وى بدارالخلافه رفتند و از آنجا با مؤيدالدين وزير عهد رفت و با پنج هزار عنان بدارالملك همدان آمدند و عراق بقيّتى كه مانده بود به غارتيدند و اسباب بساختند از نو و بدرِ رى رفتند يونس خان در مقابله نيامد بدر گرگان رفت و حال بر پدر عرض داد عراقيان با مؤيّد الدين نيز نساختند و بر وى عصيان كردند و به شهر رى در حصار شدند و جنگ مى بود روافضه عليهم اللّعنة و عزّالدين نقيب كه سر و سالار رافضيان بود محلّ هاى ايشان را دروازه ها بگشود و لشكر بغداد در رى رفتند و بيشتر لشكريان را بكشتند و غريب و شهرى را بغارتيدند و آن بى رحمى در بلاد اسلام كس نكرده بود كه بر خون و مال مسلمانان هيچ ابقا نكنند».
نگارنده گويد: كسى كه اندك مايه اى از انصاف و وجدان داشته باشد تا چه رسد بدين و ايمان؛ دروغ بودن اين قبيل نسبت ها را به خوبى خواهد دريافت از اين روى


شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
86

تعليقه 211 (ص 588؛ س 11)

در برخى از نسبت هاى دروغ مخالفان به ما شيعيان

از قبيل اين كه: «رافضى حجّ كعبه رها كنند و به زيارت طوس شوند»
نظير تهمت هايى را كه مؤلف «بعض فضايح الرّوافض» در اين مورد يعنى در فضيحت چهل و ششم به ما شيعيان نسبت داده است ديگران نيز نسبت داده اند مثلاً راوندى در اوايل راحة الصدور گفته (ص 30 ـ 31):
« خرابى جهان از آن خاست كه عوّانان و غمّازان و بددينان ظالم، زبان در ائمه دين دراز كردند، و ايشان متّهم كردند و تعصّب و حسد در ميان ائمه ظاهر شد، و عوّانان بددين از قم و كاشان و آبه و طبرش و رى و فراهان و نواحى قزوين و ابهروزنگان جمله رافضى يا اشعرى در لشكر سلطان افتادند و فرا امرا و سلاطين نمودند كه ما از بهر شما توفير مى آوريم، ظلم را نام توفير بر نهادند، و خون و مال مسلمانان را بنا واجب ريختن و ستدن منفعت خواندند و بدين [بهانه] ملك با دست گرفتند و قلم ظلم در مساجد و مدارس كشيدند و آب علما ببردند».
و نيز هنگامى كه خرابكارى هاى خوارزم شاه و لشكريان او را بر مملكت عراق شرح مى دهد چنين مى گويد (ص 394 ـ 395):
«و غزّان در خراسان آن بى رسمى نكردند و آن بى رحمى ننمودند كه خوارزميان با عراقيان از خون بناحق و ظلم و نهب و خرابى، و اگر به شرح نوشته آيد ده كتاب چنين باشد.
و رافضيان كاشان ـ عليهم اللّعنه ـ آن ظالمان را بر آن مى داشتند كه ولايت مى كَندند و به شهر مى آوردند و بديشان مى فروختند، و هفتاد و دوفرقه طوايف اسلام هيچ را ملحد نشايد خواند و لعنت نشايد كرد الاّ رافضى را كه ايشان اهل قبله ما نيستند، و اجتهاد مجتهدان باطل دانند، و نماز پنج گانه را با سه آورده اند، و زكوة برداشته يعنى كه ابوبكر صدّيق در آن غلو كرد و از اهل ردّه بستد، و به حجّ به طوس روند هزار مرد كاشى را «حاجى» خوانند كه نه كعبه ديد و نه به بغداد رسيد به طوس رفته باشد،

  • نام منبع :
    شناخت نامه حضرت عبدالعظيم حسني (ع) و شهر ري ج14
    تعداد جلد :
    6
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 106192
صفحه از 416
پرینت  ارسال به