در بخش انتهايى سند، يعنى ناقل مستقيم گزارش، به مواردى برخورد كنيم كه چه از نظر رجالى و چه از جهت تاريخى، افراد ناشناخته اى هستند كه از آن جمله مى توانيم از افرادى همچون محمد بن اسقنطرى ـ كه به عنوان يكى از ياران نزديك منصور كه از دوستداران امام صادق عليه السلام بوده، معرفى شده است ـ ۱ و نيز صبيح الديلمى ـ كه به عنوان غلام خاص مأمون كه هرثمة بن اعين از او روايت نقل مى كند، معرفى شده است ـ ۲ نام ببريم.
حذف نام هاى افراد واقع در وسط اسناد ـ كه از آن به «رفع» تعبير مى شود ـ از ديگر ويژگى هاى اين كتاب است كه ارزش سندى آن را كمتر كرده است؛ ۳ همچنان كه نقل روايات با صيغه مجهول «رُوِىَ» ۴ از ديگر نقاط ضعف اين نوشته است.
از ديگر نكات جالب توجه در اين كتاب، طبق معمول اين نوشته ها، نقل اندك از شخصيت هاى بزرگ اصحاب ائمه عليهم السلامهمچون زرارة، بريد بن معاويه، و يونس بن عبدالرحمان است؛ به گونه اى كه در موارد بسيار اندك، به نام كسانى همچون محمد بن مسلم ۵ در روايات آن برخورد مى كنيم. البته اين احتمال نيز ابراز شده كه حتى بنابر فرض پذيرش كرامت از جانب معصومان عليهم السلاممى توان گفت كه اين روش در مواجهه با عالمان و فرهيختگانى همچون زراره و محمد بن مسلم به كار گرفته نمى شده است؛ بلكه در برخورد با توده عوام و يا طبقات غير فرهيخته بوده است.
2 ـ 3. منابع
از لابه لاى نوشته هاى اين اثر، چنين برمى آيد كه نويسنده به آثار فراوانى دسترسى داشته و از آنها بهره بردارى مى كرده است؛ چنان كه خود در مواردى با عبارت «قرأت فى كتب كثيرة»، ۶ اين نكته را يادآور مى شود.
همچنين از بررسى دقيق تر، به اين نكته مى رسيم كه نويسنده به دو گونه ما را به منابع خود راهنمايى كرده است؛ بدين ترتيب كه گاهى به نام منبع مورد استفاده تصريح كرده، و گاهى نام نويسنده منبع را در آغاز سند ذكر كرده و با عبارت «باسناده» به حذف اسناد او پرداخته است؛ بدون آن كه به نام كتاب وى تصريح كند.
از موارد گونه اول مى توانيم كتاب بصائر الدرجات را نام ببريم كه نويسنده، در موارد فراوان، به عنوان منبع خود به آن اشاره كرده است. ۷
1.همان، ص۸۳ .
2.همان، ص۱۰۱.
3.به عنوان مثال ر. ك: همان، ص۱۷، ۳۱، ۳۵، ۳۶، ۴۰، ۵۲ ، ۵۳ ، ۵۴ ، ۵۶ ، ۷۲، ۷۴، ۸۱ ، ۸۲ ، ۹۲.
4.به عنوان مثال ر. ك: همان، ص۱۲، ۴۱، ۴۷، ۵۰ ، ۵۱ ، ۵۷ ، ۵۹ ، ۸۸ ، ۸۹ ، ۹۱، ۹۴، ۹۹، ۱۱۰، ۱۳۱.
5.همان، ص۸۲ و ۸۱ .
6.همان، ص۱۲۶ همچنين ص۵۵ (وحدت هذه الحكايات فى كتاب الانوار وفى كتب كثيرة).
7.به عنوان مثال: همان، ص۶۰ ، ۷۹، ۸۱ ، ۸۲ ، ۸۵ .