چون و چرايى در تشخيص موضوعات - صفحه 138

ـ على بن ابراهيم او را در تفسيرش توثيق كرده است؛ چون درسند روايتى در تفسير سوره انعام در تفسير «وان هذا صراطى مستقيما فاتبعوه» واقع شده است.
ـ صاحب معجم رجال، بعد از آوردن بحث مفصلى، چنين نتيجه مى گيرد:
انّ محمّد بن سنان كان من الموالين و ممن يدين اللّه بموالاة اهل بيت نبيه صلى الله عليه و آله فهو ممدوح فان ثبت فيه شى ء من مخالفته، فقد زال ذلك و قد رضى عنه المعصوم ـ سلام اللّه عليه ـ و لاجل ذلك عدّه الشيخ ممن كان ممدوحا حسن الطريقه: فصل ذكر فى طرف من اخبار السفراء الذين كانوا فى زمان الغيبة و لولا انّ ابن عقده و.... عَدّه من الكذابين، لتعين العمل برواياته و لكن تضعيف هؤلاء الاعلام يسدّنا عن الاعتماد عليه. ۱
وى در انتهاى معجم در فصول مبسوطى او را در شمار وكلاى امام و... آورده است.
ـ گفته شده است كه فضل بن شاذان اجازه نداده بود كه در زمان حياتش روايت محمد بن سنان را نقل كند، اما بعد از وفاتش اجازه داده بود و اين قيد تأمل برانگيز است. كشى نيز از استادش نقل كرده است كه ايوب بن نوح گفته: «... اما من از او چيزى نقل نمى كنم» و دليل آن را همان جمله اى كه محمدبن سنان قبل از موتش گفته، ذكر كرده است. ۲
معلوم مى شود چون محمدبن سنان رواياتى را با عنعنه ـ كه ظاهر در سماع است ـ نقل و در پايان عمر خود گفته است كه هرچه برايتان نقل كردم، سماع و روايت نبود و از كتبى بود كه از بازار خريدم، متهم به كذب است، اما با وجود مدايح فراوان ـ كه به گوشه اى از آنها اشاره شد ـ احتمال وضع و افتعال درباره وى مرتفع است. كذاب بودن به اين معنا ارتباطى به وضع احاديث ندارد. (البته تتبع در احوال و چگونگى نسبت كذب به وى ما را به نكات سودمند و لطيف ديگرى مى رساند كه در اين مختصر نمى گنجد). طبق مبنايى كه اتصال سند به طريق وجاده را بى اعتبار مى داد، اين احاديث از اعتبار ساقط است، اما اين به هيچ وجه به اين معنا نيست كه محمد بن سنان از پيش خود حديث مى ساخته و به معصومان عليهم السلام نسبت مى داده است تا حكم به وضع روايت كنيم. اين نتيجه صلاحيت حديث براى پذيرش را اثبات نمى كند، اما نشان مى دهد نقد سند احاديث نيز مثل هر تلاش علمى ديگر بايد بر مبانى استوار متكى باشد، و الا غيرعلمى و آسيب پذير است.
درباره «جابر بن يزيد جعفى» ـ كه در جاى جاى اين اثر به انواع اتهامات از كذب و ضعف و غيره متهم شده است ـ ۳ بايد گفت در اثبات وثاقت و جلالت قدر وى برخى رجاليان متأخر مفصلاً قلم زده اند؛ از آن جمله مى توان به بحث گسترده دانشمند رجالى هم عصرمان، صاحب تهذيب المقال، مراجعه كرد كه با بحث علمى دقيقى وى را از تمامى مطاعن پيراسته و نشان داده است:
الف) غلو وى به معناى قول به ربوبيت غير خدا يا نبوت غير پيامبر صلى الله عليه و آله يا امامت غير كسانى كه

1.معجم رجال الحديث، ج۱۷، شماره۱۰۹۳۶.

2.همان، ص۱۶۴.

3.الموضوعات، ص۱۸۴، پاورقى ۲ و....

صفحه از 149
کلیدواژه