تأثير روش محدثان در نقل اخبار تاريخى، در پرسش و پاسخى كه «كافيجى» ارائه كرده به وضوح قابل ملاحظه است. وى مى نويسد:
آيا تاريخ نگار مجاز است در تاريخ خود قولى ضعيف روايت كند يا خير؟ پاسخ مثبت است. او اجازه اين كار را دارد؛ به شرط آن كه داستانى از باب ترغيب و ترهيب و نيز عبرت بياورد و به همراه آن خواننده را از ضعف آن قول آگاه سازد. ۱
در واقع، آنچه «كافيجى» به استناد آن، نقل اخبار ضعيف تاريخى در ترغيب و ترهيب و عبرت آموزى را بى اشكال مى پندارد، همان است كه اهل حديث از آن به عنوان قاعده «تسامح در ادله سنن» ياد مى كنند و مفاد آن حاكى از اين امر است كه به عقيده بسيارى از محدثان، در حوزه مستحبات و امور مربوط به فضايل و مناقب، نيازى به سخت گيرى هاى حديثى، چنان كه در حوزه مباحث فقهى متداول است و حصول اطمينان از صدور روايت از طرف معصوم نيست و با تسامح و تساهل مى توان از كنار روايات ضعيف گذشت و به مضمون آنها عمل كرد.
تأثير حديث در تاريخ
مسلمين به هنگام جمع و حفظ حديث، روايات متعددى با مفاهيم مختلف گردآورى كردند. بعضى از اين احاديث حاكى از رفتار و سلوك پيغمبر بوده، چگونگى عبادت، زندگانى، قانونگذارى، طرز معامله، تشخيص جنايت و كيفيت مجازات را نشان مى دهد. دسته ديگر شامل وعظ، اندرز و راهنمايى است و تعدادى نيز تاريخ را در برمى گيرد كه حاوى اطلاعاتى در باره زندگى پيغمبر، مهاجرت به مدينه، جنگ ها و غزوه هاى آن حضرت و رفتار صحابه است كه به شكل و شيوه حديث و روايت گزارش شده است. به گفته «احمد امين» حديث در آن زمان يگانه مايه علوم ديانت بود و تمام معارف دين اسلام مشمول آن مايه پرماده بود. تفسير، شريعت و احكام آن، تاريخ و امثال آنها تماما از منبع حديث جريان داشت. ولكن احاديث مختلط و بهم آميخته بود؛ زيرا ناقل حديث به يك نحو روايت مى كرد كه تفسير آيه قرآن ضمن آن آمده بود يا يك حكم شرعى و فقهى و يا يك خبر از يك واقعه و حادثه در آن وجود داشت. همچنين احاديثى كه شرح حال اجتماعى پيامبر و ياران آن حضرت را در برداشت. بنابراين حديث براى تمام علوم ديانت به منزله فلسفه در قديم بود كه شامل كليه علوم عقلى، مباحث طبيعى و نفسانى، علوم مربوط به اجتماع، اخلاق و غيره مى شد. بعد از اين بود كه به تدريج علوم اسلامى از حديث تفكيك شد. ۲
احمد امين دليل تأثير حديث در تاريخ را در اين نكته جستجو كرده كه سبك و اسلوب نقل وقايع و رويدادهاى تاريخى شباهت كاملى به حديث دارد. مثلاً مورخان مى گويند: فلانى از فلانى روايت