هجرت دانسته اند و علماى شيعه وقوع آن را از دو سال پس از بعثت تا شش ماه پيش از هجرت احتمال داده اند. ۱
17. سنجيدن حديث با تعصب مذهبى نه نقد منصفانه
عباراتى همچون: هذا حديثٌ موضوعٌ بلاشك، هذا محال، هذا ابرد من الثلج، هذا من أقبح الموضوعات و ... درباره احاديثى كه عقل فطرت آنها را ردّ نمى كند و احتمال وقوع آن را منتفى نمى شمارد و ناقص اصول هم نيست، نشان از برخورد متعصبانه ابن جوزى با برخى احاديث دارد كه او هيچ دليل منطقى بجز وجود فردى ضعيف (و نه متهم به كذب) در سند حديث در ردّ آن، متذكر نمى شود.
پيش داورى غير منطقى و خلاف واقع نسبت به شيعيان و مقايسه آنان با يهود و نصارا و حتى برتر دانستن آنها نسبت به شيعيان ۲ موجب شده است او با تمام احاديثى كه در آنها رجلى شيعى وجود دارد، برخورد نشان دهد و با كوچك ترين بهانه اى حكم به جعلى بودن آن دهد؛ بدون آن كه متن حديث را از نگاه عقل خويش بگذراند؛ مثلاً او حديث «انه غير دجال» ۳ را چون موجب كتمان فضايل عمر و ابوبكر مى بيند، به راحتى موضوع مى شمرد و با بى انصافى در متهم ساختن موسى بن قيس ۴ به سخن عقيلى استناد مى كند كه «او احاديث باطل و پستى را نقل مى كند»، ۵ حال آن كه عقيلى وقتى اين حديث را ذكر مى كند، مى گويد:
اين احاديث از بهترين احاديثى است كه موسى نقل كرده است، هرچند او احاديث باطلى نقل مى كند. ۶
و ابن جوزى تنها به آن قسمت از سخن عقيلى كه با عقيده او متناسب بوده تمسك جُسته است.
همچنين او وقتى طبق عقايد خويش تقدم اسلام ابوبكر را مى پذيرد، ديگر برايش تفاوتى نمى كند، حديث تقدم اسلام على عليه السلام را چه كسانى نقل كرده اند و شواهد تاريخى چه مى گويد و در دواوين اسلام چنين حديثى هست يا نه؟ بلكه او قاطعانه حديث تقدم اسلام على عليه السلام را مردود اعلام مى كند و حديث تقدم اسلام ابابكر را هرچند سندش ضعيف باشد، مى پذيرد. ۷
اينها و چندين شاهد ديگر، به همراه متهم كردن بسيارى از رجال شيعى ـ كه بين علماى اهل سنّت در وثاقت ايشان اتفاق نظر وجود دارد ـ همه دلالت بر عدم رعايت انصاف او در نقد
1.الطبقات الكبرى، ج۱، ص۲۱۳ ـ ۲۱۶؛ الكافى، ج۱، ص۴۵۷ و ج۸ ، ص۳۴۰؛ بحارالأنوار، ج۴۳، ص۹؛ كشف الغمّة، ج۲، ص۷۵.
2.الموضوعات، ج۲، ص۹۲ ـ ۹۳.
3.ر.ك: مورد ۱۰.
4.ملقب به «عصفور الجنة».
5.همان، ج۲، ص۱۶۰.
6.ضعفاء، ج۴، ص۱۶۵.
7.همين نوشتار، مبحث ۱۳.