ريشه‏يابى خطاهاى ابن‏ جوزى در نقد حديث در كتاب الموضوعات - صفحه 194

اين طرز تفكر ابن جوزى درباره شيعيان ـ كه با هيچ يك از عقايد آنان سازگار نيست ـ چنان او را از شيعه منزجر ساخته كه حتى به خود اجازه نمى دهد، تأمّلى در كتب اصلى شيعيان و عقايد ايشان داشته باشد و ميان عقايد غاليان و شيعيان تفاوت بگذارد.
او با اين فضاى ذهنى تاريك نسبت به شيعه، حاضر نبود هيچ حديثى را كه به هر شكل، تأييدى بر تفكرات اين فرقه دارد، بپذيرد؛ هر چند حديث از جهت سلسله راويان صحيح باشد و متن آن با قرآن و عقل و روايت متواتر ناسازگار نباشد و حتى حاضر نبود همچون رييس مذهبش، احمد بن حنبل، عمل كند و ضعف روايت را موجب طرد آن معرفى نكند. ۱
اين عملكرد ابن جوزى چنان واضح و آشكار است كه هم مسلكان وى را به مخالفت واداشته است و آنها او را متهم به طرد احاديث، به صرف توهم و بدون دليل كافى كرده اند. ۲
لذا آنچه سبب شده است ابن جوزىِ عالم، محدّث، آگاه به متون حديثى و اصول جرح و تعديل و نقد حديث، در تشخص احاديث موضوع دچار اشتباهات فراوان شود، تعصّب اوست و الاّ چه چيزى موجب مى شود او كسى مثل «حسن عسكرى» را ـ كه تاريخ به زهد و پاكى و صداقت وى شهادت مى دهد ـ مجروح اعلام كند و با بيان «ليس بشى ءٍ» حديث وى را از اعتبار ساقط كند، اما در مقابل به جرح هاى رسيده درباره «ازدى» بى تفاوت باشد و با تمسك به سخن وى ده ها حديث را موضوع به حساب آورد.
يا حديثى را كه با بيش از هجده طريق بيان شده است و در برخى طرق آن هيچ متهمى وجود ندارد، به راحتى جعلى بشمارد و در مقابل، حديثى را كه از دو طريق با سندهاى مخدوش نقل شده است نه ضعيف، نه حسن، بلكه صحيح بداند.
يا حديث عرضه ولايت على عليه السلام را بر بشر و شجر به حكم مخالفت عقل با شعور داشتن ساير موجودات مردود قلمداد كند، ولى مخالفت چندين حديث ضد عقل در صحيحين را ناديده بگيرد.
چه چيز سبب مى شود او سخن جارحى را كامل ببيند، ولى آن قسمت از سخن او را كه با ذهنيت خودش سازگار است، بگيرد و بقيه را رها كند و حتى اشاره اى به آن نداشته باشد؟
چه چيز سبب مى شود او تاريخ مسلّم زمان ولادت حضرت زهرا عليهاالسلام را معيارى در طرد حديث بداند، ولى به اجماع مورّخان درباره تقدم اسلام على عليه السلام بى توجه باشد؟
مسلّما اگر بيان شود اين همه به اين دليل است كه او به طرق مختلف احاديث آگاه نبوده يا بر تاريخ تسلّط نداشته يا از همه اقوال جارحان و معدّلان درباره يك راوى بى اطّلاع بوده و ... سخنانى است كه با موقعيت علمى و شخصيت ابن جوزى سازگار نيست، بلكه اين تعصب و عناد وى با فرهنگ شيعه است كه دستش را در نقد منصفانه احاديث بسته است.

1.همان، ص۱۴؛ قواعد التحديث، ص۱۹. احمد بن حنبل عمل به حديث ضعيف را مقدم بر قياس مى دانست.

2.القول المسدد، ص۱۶.

صفحه از 195