موسى بن جعفر ، ثمّ عليّ بن موسى ، ثمّ محمّد بن علي ، ثمّ أنت يا مولاي . 
 فقال عليه السلام : ومن بعدي الحسن ابني ، فكيف للنّاس بالخلف من بعده ؟ 
 قال : فقلت : وكيف ذلك يا مولاي ؟ 
 قال : لأنّه لا يُرى شخصه ، ولا يخل ذكره باسمه حتّى يخرج فيملأ الأرض قسطاً وعدلاً كما مُلئت ظلماً وجوراً . 
 قال : فقلت : أقررت ، وأقول أنّ وليّهم وليّ اللّه ، وعدوّهم عدوّ اللّه ، وطاعتهم طاعة اللّه ، ومعصيتهم معصية اللّه .  يعنى حضرت عبدالعظيم بعد از اقرار به نبوّت حضرت رسول صلى الله عليه و آله وسلم و اعتراف به امامت حضرت اميرالمؤمنين يك يك از ائمه طاهرين را تا حضرت امام على النقى اذعان و اقرار نمود و تصريح به اسم هاى شريفه ايشان نمود و عرض كرد : اجداد كرام شما ائمه من هستند و الآن امام زمان من شما هستيد . 
 پس آن حضرت به عبدالعظيم فرمود كه : بعد از من امام تو فرزندم حسن عسكرى است ، پس چگونه خواهد بود حال مردمان در آن زمان با فرزند خلفم كه بعد از حضرت عسكرى است و از صلب او خواهد بود ؟ 
 عرض كردم : چگونه خواهد بود اى مولاى من ؟ 
 فرمود : شخص وى ديده نمى شود و ذكر اسمش هم حلال نيست ـ و بنا بر نسخه « لا يخل » به خاء معجمه ، يعنى اسم او از بين نمى رود ـ ، تا وقتى كه ظاهر شود پس زمين را پر از قسط و عدل كند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد . 
 جناب عبدالعظيم عرض كرد : اقرار كردم و مى گويم : دوست ائمّه دوست خداست و دشمن ايشان دشمن خداست ، و اطاعت امر ايشان اطاعت امر خدا و نافرمانى آنها نافرمانى خداست .  وأقول أنّ المعراج حقّ ، والمسألة في القبر حقّ ، وأنّ الجنّة حقّ ، وأنّ النّار حقّ ،