و شافعى ، امّا شيعه آن بيشتر بودند و در سواد اعظم آن مسكن داشتند و حنفى بيشتر از شافعى بودند ، و اهالى قراى شهر رى هم شيعه بودند . زمانى شيعه و اين دو طايفه نزاع كردند ، آن دو طايفه بر شيعه غالب آمدند و آنها را كشتند . بعد از زمانى ، حنفى و شافعى نزاع كردند با آنكه شافعى اندك بودند بر حنفى غالب آمدند و حنفى ها مقتول شدند و اين خانه هاى خراب از شيعه و حنفيّه است ، و باقى نماند مگر محلّه كوچكى كه شافعيّه منزل داشتند ۱ .
و بعضى نقل نمودند بعد از خرابى رى اهل آن به طهران آمدند .
و در بعضى تواريخ است كه نزديك رى دو ده بوده است طهران و مهران ، ناچار بقايايى از سكنه به طهران آمدند و در آن منزل نمودند .
پس معلوم مى شود در هر زمانى يك طايفه و اهل مذهبى از خوب و بد در آن منزل داشتند .
در آخر كتاب « عيون » نقل فرموده كه : دو نفر از رى به رسالت بعضى از سلاطين به سوى امير بخارا ، نصر بن احمد مى رفتند ، يكى از اهل قم بود و يكى از اهل رى ، و آن شخص قمى به مذهب قديم خودشان كه ناصبى بودند ناصبى بود ، و رازى يعنى اهل رى شيعه بود ، چون به نيشابور رسيدند رازى به قمى گفت : خوب است به زيارت حضرت رضا رويم . قمى ابا كرد و گفت : ما كار ديگر داريم . پس به بخارا رفتند و اداء رسالت نمودند و مراجعت نمودند ، چون به طوس رسيدند باز رازى اصرار كرد ، قمى گفت : من مرجئه از خانه ام بيرون آمدم روا نيست رافضى برگردم و مراجعت كنم پس رازى متاع هاى خود را به