مرحوم سيّد ، چون مى آيند در بين راه مى بينند كه مرحوم سيّد هم تشريف مى آورد براى زيارت ايشان مى رسند و بعد از سلام و مصافحه و معانقه مى فرمايند كه آقا اين مسأله به نظر شما چه مى رسد و حكمش چيست ؟ سيّد ـ عليه الرّحمه ـ مى فرمايند : همان است كه ديشب گفتم . ديگر نظرم نيست كه بعد از آن كدام يك به منزل ديگرى رفتند .
و از بعضى اولاد مرحوم سيّد شنيدم كه مرحوم سيّد با مرحوم جدّ ـ رحمة اللّه عليه ـ عهد كرده بودند كه تا من زنده ام اين حكايت را براى كسى نگوييد و چون يك سال قبل از مرحوم كلباسى ـ رحمة اللّه عليه ـ وفات فرموده بودند بعد از آن مرحوم جدّ ـ اعلى اللّه مقامه ـ مى آمدند به زيارت قبر سيّد بسيار گريه مى كردند و به مردم مى فرمودند كه شماها نمى دانيد اين مرد چه بزرگوارى بود ، واين حكايت را نقل فرمودند .
و ديگر نقل مى كنند مرحوم فتحعلى شاه يا محمّد شاه به سيّد مرحوم عرض كرده بود كه : اينقدر پول از كجا فراهم فرمودى كه صرف اين مسجد نموديد ؟ فرموده بودند : دست من در خزانه خلاّق عالم است هرچه بخواهم فراهم مى شود ، و مكرّر اين كلمه را مى فرمود كه كليد خزانه خلاّق عالم بر كف كفايت ماست . در تنفيذ احكام اسلام و نفوذ كلمه دولت و ملّت احدى را مثل آن بزرگوار كسى خاطر ندارد و صورت و شمايل شريفش را سلاطين روى زمين به تبرّك و احترام مى بردند ، اجمالاً اين سخن پايان ندارد .
ديگر از سادات جليله كه نسب ايشان را به امام زاده حمزة الموسوى الكاظم مى دهند ، سلاطين صفويه اند ـ رضوان اللّه عليهم ـ كه نسبت ايشان بنا بر مشهور به قاسم بن حمزه بن موسى بن جعفر عليه السلام مى رسد و آن طرف مادر شاه عباس رضى الله عنه