295
التذكرة العظيمیة

بوده كه از قرار مسموع و مكتوب از موثّقين خشك سال بوده و باران نيامده بود ، مردم آمدند كه براى استسقاء ايشان را به مصلّى برند ، فرموده بود : ضعف دارم و حالتى ندارم . حكومت اصفهان آمده بود اصرار نموده بود ، همان جواب داده بودند . عرض كرده بود : تخت روان براى شمامى فرستم . فرمود : با تخت روان غصبى به دعاء باران برويم ، دعا هم مستجاب مى شود . اين مطلب را بعضى از تجّار شنيدند و از وجه حلال خود تخت ترتيب دادند و با جمعيّت مسلمان ها درب منزل آقا آمدند و بر تخت نشستند و مردم تخت را سر دست حركت دادند ، با ازدحام از صغير و كبير از شهر رو به خارج شهر و مصلاّى اصفهان كه در تخت فولاد است توجه نمودند و در بين راه انقلاب حال براى آن جناب رخ داد و مشغول دعاء و مناجات شدند پس ابر ظاهر شد و چون به بازار سباغ ها رسيدند قطرات باران تقاطر نمود با آنچه قبلاً هيچ آثارى نداشت ، و پس از آن شدّت كرد باران ، چون به ميدان شاه رسيدند مرحوم جد فرمودند نگاه داريد به واسطه ترديد در رفتن به مصلّى با آمدن باران ، پس استخاره كرده بودند بد آمده بود فرموده بودند : پشت كردن به رحمت خدا خوب نيست ، بسم اللّه ، و و حركت نمودند .
مرحوم والد ـ رحمة اللّه عليه ـ مى فرمودند : من طفل بودم به واسطه كثرت باران و گل شدن راه نمى توانستم راه بروم ، گماشته مرا دوش گرفت و محمّد ربيع ملازم مرحوم حاجى كلباسى به مزاح گفت : حالا پاشنه آسمان را كشيده اينطور باران مى آيد ، رفتند تا مصلّى آنجا نماز ظهر و عصر خواندند و مراجعت نمودند .
مرتبه ديگر كه به دعاء باران رفتند و در بين راه باران شدّت كرد نقل نموده اند


التذكرة العظيمیة
294

آن كار را .
و ديگر آنكه منع مى فرمود شديد از آنكه كسب دنيا در مسجد كنند و خريد و فروش نمايد و كسى را جرأت چنين عملى از خوف ايشان نبود و بسيار اهتمام فرمود در تنظيف و رفع زباله و قمامه از مسجد ، به طورى كه يك روز ديد خاك روبه را خادم در محلى از مسجد جمع نموده ، دستمال از جيب شريفش خارج فرموده و آنها را ضبط نموده خارج نمود با آنكه جمعيّت بسيار همراه ايشان بود .
و ديگر جهات باطنيّه و آبرومندى و قرب به خداوند جلّت عظمته داشت به طورى كه مستجاب الدعوه بودن آن مرحوم مسلّم بوده كه اگر دعا مى كرد براى مطلبى اجابت مى شد و به انجام مى رسيد ، و اگر نفرين مى كرد بر شقيّى به هلاكت مى رسيد و اين مطلب قابل انكار نيست . و مثل نزد مسلمان ها است و قليلى از آن را محض تذكّر عرض مى كنم :
از آن جمله ظاهر شد بر هركسى كه در سال هاى خشك و بى آبى از نيامدن باران در هيچ مورد نرفت به طلب باران و استسقا مگر آنكه باران آمد .
و از آن جهت كه در هر عصرى عدّه اى از پست فطرت ها و دشمن هاى دين بر ضدّ اهل حق و علم هستند نقل كرده اند كه در همان زمان از آنجا كه مكرّر اتفاق افتاد و مرحوم جد به طلب باران رفتند و باران آمد بعضى از خبث باطن و بى عقيده بودن به مقامات اولياء و علماء گفتند كه حاجى در علم نجوم و افلاك مهارت دارد و مى داند به اقتضاء افلاك چه وقت باران مى آيد براى آن وقت دعاء باران مى رود و دعاء مى كند ، فلعنة اللّه على الكاذبين والمعاندين .
من جمله از مواقعى كه به دعاء باران رفته بودند در اين اواخر سنّ شريف

  • نام منبع :
    التذكرة العظيمیة
    سایر پدیدآورندگان :
    هزار، علیرضا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 77103
صفحه از 384
پرینت  ارسال به