به ايشان است و آن دوستى وسيله تقرّب به خداست و گذشته از آن اخبارى كه دلالت دارد بر اباحه اين اعمال ، بلكه استحباب آن بسيار است ، امّا از طريق شيعه كه اخبار عديده نقل شده و در كتب مفصّله زيارات مسطور است ، و چون آنها مسلّم خصم نيست نقل نمى كنيم ولكن از براى به خاك ماليدن بينى آن دشمن هاى دين و معاندين ، چند خبرى از اخبار منقوله از كتاب هاى مسلّمه خودشان نقل مى شود .
من جمله نقل نموده عبداللّه بن احمد ابن حنبل در كتاب « علل و سؤالات » كه گفت :
سؤال كردم از پدرم از مردى كه مس مى كند منبر پيغمبر را براى تبرّك به آن و مى بوسد او را و همچنين قبر مطهّر آن حضرت را به اميد ثواب از خداوند ؟ پس گفت : باكى نيست به آن .
و ديگر روايت شده از يحيى بن سعيد شيخ مالك آنكه وقتى كه خواست به طرف عراق برود ، آمد به سوى منبر پيغمبر و مسح كرد آن را و نقل كرد از مالك تبرّك به منبر را و نقل نمود از پسر عمر كه آن هم چنين مى كرد .
و سبكى گفته كه منع از مسح نمودن اجماعى نيست و استدلال نموده به آنچه روايت كرده يحيى بن حسن از عمر بن خالد از پسر نباته از كثير بن زيد از مطلب ابن عبداللّه كه گفت : مروان بن حكم آمد ديد مردى به قبر پيغمبر چسبيده ، پس مروان گردن او را گرفت و گفت ؟ چه مى كنى ؟ پس او گفت : من با سنگ و گل كارى ندارم بلكه مقصود من توسّل به پيغمبر است ، و بيان كرد روايت احمد را و آن مرد ابو ايّوب انصارى بوده ، و خصم مى داند كه او از بزرگان اصحاب بوده .