347
التذكرة العظيمیة

بر فرض ورود چنين حديثى هركس شعورى داشته باشد و قلبش خالى از عناد و جحود باشد مى فهمد از سياق حديث كه مراد نه قبور پيشوايان دين از انبياء و اولياء بلكه علماء و صلحا از مؤمنين باشد بلكه مراد چراغ روشن نمودن بر قبور اهل باطل از آن كسانى كه قبور را سجده گاه و قبله خود قرار مى دهند ، چنانچه در پيش با شواهد آن ذكر شد يا آنچه اهل جهالت و بدعت مى كنند براى بعضى قبور در شب هاى مخصوصه از چراغ و طواف و نوحه ها و نغمه هاى باطل از آنچه علماء اسلام آن را مسلّماً حرام مى دانند و الاّ چراغى را كه براى قبور انبياء و اولياء و شهداء روشن نمايند كه تعظيم شعائر دين و علامت رفعت ايمان و روشن نمودن بقعه هاى مباركه براى زائرين و ذاكرين و قارئين قرآن به واسطه حاجت و ضرورت مثل بعضى اسباب زينت و شوكت در آن قبه هاى منوره براى ابّهت دينيّه و حميّت دنيويّه ، چنانچه در كعبه و مكّه معظّمه بوده و هست چه ضرر دارد و مخالف كدام حكم از احكام الهى است بلكه حسن دارد و لازم است و در مقابل كفّار و معاندين و مردمان ظاهربين لازم شوكت و عظمت دارد .
و روايت شده كه بعض صحابه به عمر گفتند كه بگير اسباب زينت كعبه را و به مصارف قشون مسلمين و تقويت آنها برسان .
پس على عليه السلام فرمود : پيغمبر اموال را تماماً قسمت فرمود بين فقراء و در آن وقت زينت كعبه به حال خود بود و آنها را قسمت نفرمود پس تو مخالفت رويه و وضع رسول خدا ننماى .
پس گفت عمر : اگر تو نبودى يا على هرآينه ما به واسطه بردن زينت كعبه مفتضح و رسوا مى شديم ، و به حال خود گذارد ۱ .

1.وروي أنّه ذُكِر عند عمر بن الخطاب في أيّامه حَلْيُ الكعبة وكَثْرَتُه فقال قَوْمٌ لَو أخذته فجهَّزتَ به جيوشَ المسلمين كانَ أعظم للأجر وما تَصنَعُ الكعبة بالحَلي فَهَمَّ عمرُ بذلك وسأل عنه أمير المؤمنين عليه السلام فقال عليه السلام : « إنّ هذا القرآن اُنزل على النبيّ صلى الله عليه و آله وسلم والأموال أربعة . أموال المسلمين فقسّمها بين الورثة في الفرائضِ والفيءُ فقسَّمه على مستَحِقّيهِ والخُمُسُ فوضعه اللّه حيث وضعه والصَّدَقاتُ فَجَعَلَها اللّه حَيْثُ جَعَلَها وكانَ حَليُ الكعبة فيها يومئذٍ فَتَرَكهُ اللّه ُ على حاله ولم يترُكْهُ نسياناً ولَم يَخْفَ عليه مكاناً فَأقِرَّهُ حيثُ أقَرَّه اللّه ورسولُه . فقال عمر : لولاك لافتضحنا وتَرَك الحَلْيَ بحاله ». نهج البلاغه ص۵۲۲ ق۲۷۰ ؛ بحار الأنوار ج۳۰ ص۶۹۴.


التذكرة العظيمیة
346

اگر چنين بود حضرت امير نيز آن حديث را انكار مى فرمود و چنين جواب شافى نمى داد كه مبهوت ماند . چراكه اگر مراد از امّت مطلق ، امّت بعد از بعثت باشد ، پس بايد اجماع يهود و نصارا و ملحدين و غلات و غيره هم بعد از رسول حجّت باشد و حال آنكه به اجماع اهل تسنّن هم چنين نيست پس بايد مراد امّت مطيعه باشد ، يعنى امّت حقيقى آن حضرت باشد و تشخيص امّت مطيعه از غيرمطيعه اگر به اجماع ايشان باشد دور لازم آيد . زيراكه حجيّت اجماع موقوف است بر شناختن امّت مطيعه بودن آنها و اگر امّت مطيعه بودن آنها هم به اجماع آنها ثابت شود دوريست واضح ، پس بايد اوّلاً از خارج فهميد كه آنها امّت مطيعه هستند و در اين امرى كه اتفاق نموده اند مخالفت رسول خدا ننموده اند و بعد از حكم به حجيّت آن اجماع نمود ، پس اگر يك فسق از يكى از ايشان ديده شده ، اجماع ايشان حجّت نيست و اين همان است كه ما مى گوييم ]كه ] بايد معصومى در بين آنها باشد كه اعتماد و مناط بر قول او باشد ، چه اگر معصوم در بين ايشان نباشد بايد از هيچ يك از آن امّت معصيتى ديده نشده باشد و اين فرضى است [ كه ]اگرچه امكان عقلى دارد ولكن عادت محال است و تا به حال ديده نشده .
امّا مسأله چراغ روشن نمودن براى قبور و منع وهّابيّين از آن و تمسّك به حديث ابن عبّاس از روايات عامّه ، لعن رسول اللّه زائرات القبور و المتّخذين عليها المساجد والسراج مى گوييم :

  • نام منبع :
    التذكرة العظيمیة
    سایر پدیدآورندگان :
    هزار، علیرضا
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1382
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 76431
صفحه از 384
پرینت  ارسال به