و محمّد بن بشير خارجى در مدح زيد اشعار خوبى گفته :
إذا نزل ابن المصطفى بطن تلعة۱
كفى جدبها فاخضرّ بالنبت عودها
وزيد ربيع النّاس في كلّ شتوة
إذا خلّفت أنوائها ورعودها
حمول لأشناق الديات كأنّه
سراج الدجى إذ قارَنَتْهُ سعودها۲
خلاصه معنى آنكه اگر زيد زمين خشك سيل گاهى وارد شود آن زمين را از قدوم خود سبز و خرّم مى كند ، و زيد مانند بهار و بهار اين است كه در آخر سال قحط مردمان انتظار وى مى كشند به آن نحوى كه از ديدن باران مسرور مى شوند از ورود جناب زيد نيز مسرور مى شوند ، و اوست مثل چراغ در تاريكى فتنه ها ، روشنايى مى دهد و اداء ديات و متحمّل صلات مى شود .
و امّا حسن بن زيد ۳ كه او را حسن امير مى ناميدند و او جدّ دوّم حضرت عبدالعظيم است و آن بزرگوار از كبار و مشايخ سادات بنى الحسن مى باشد و از اين جهت زيد مكنّى به ابى الحسن شد و كنيه او ابو محمّد است و لقب او امير از آن جهت كه پنج سال از جانب منصور دوانيقى در مصر و مكّه و مدينه امارت و حكومت داشت ، پس منصور بر وى غضب كرده و آنچه داشت گرفت و در حبس منصور بود تا آنكه منصور وفات كرد . مهدى خليفه او را از حبس برآورد و آنچه منصور گرفته بود به او رد نمود ، و با مهدى به حج رفت ، و زمان سه نفر از خلفاء بنى العبّاس را درك نمود : منصور و مهدى و هادى . بعد از اينكه به
1.در نسخه « فلقة » آمده است.
2.الإرشاد ج۲ ص۲۱ ؛ كشف الغمة ج۱ ص۵۷۷ ؛ بحار الأنوار ج۴۴ ص۱۶۴.
3.شرح حال او را بنگريد در:
سرّ السلسلة العلوية ص۲۱ ؛ كفاية الطالب ص۷۰ ؛ الأغاني ج۴ ص۳۷۵ ؛ تاريخ بغداد ج۷ ص۳۰۹.