اساس عمل به حديث - صفحه 106

دلائل اثبات حديث

سنّت و حديث، تنها با دو چيز ثابت مى شود: خبر متواتر و خبر واحد. «خبر متواتر»، خبر جمعى را گويند كه از نظر تعداد معمولا محال است بر دروغ، اتفاق و توطئه نموده باشند؛ مشروط بر اينكه اين خبر، در تمام دوران، يكسان بوده باشد و در دوره اول كه از صاحب سنّت، يعنى پيامبر اكرم(ص) بدون واسطه گرفته شده نيز تواتر برقرار باشد و همچنين در دوره هاى دوم و سوم و…
به اتفاق تمام علما، در خبر متواتر، عدالت روايت كنندگان شرط نيست و همچنين تعداد آنها حد معين ندارد؛ ۱ بلكه مهم اين است كه يقين كنيم در آن، توطئه بر دروغ نشده است و طبعا مفيد علم باشد؛ به طورى كه اگر شخص معتدلى به آن اطلاع يابد، به   وجود سنّت و حديث يقين كند.
«خبر واحد»، در اصطلاح علما آن است كه به حدّ تواتر نرسيده باشد، خواه روايت كننده اش يك نفر باشد يا بيشتر؛ و مقصود از واحد، نبودن تواتر است، نه متعدد نبودن. به تعبير ديگر، متواتر، اخذ به شرط شىء، يعنى به شرط تواتر است؛ و واحد، اخذ به شرط لا، يعنى به شرط عدم تواتر مى باشد و «خبر»، شامل هردو مى شود و لابشرط است؛ يعنى نه تواتر و نه عدم تواتر در آن شرط نيست. و از اين رو گفته اند:
«خبر مستفيض» و «خبر مشهور»، هريك، نوعى از خبر واحدند. ۲
شيخ بهايى در «الوجيزة» مى فرمايد:
«در صورتى كه سلسله روات در هر طبقه به حدّى رسد كه از توطئه آنها بر كذب درامان باشيم، آن حديث متواتر است و آن خبر جمعى است كه خود مقيد قطع است والاّ خبر آحاد محسوب مى شود كه تنها مفيد گمان است. اگر در هر مرتبه بيش از سه نفر آن را نقل كرده باشند، مستفيض، و اگر در هر مرتبه از سه نفر كمتر باشند، غريب ناميده مى شود». ۳
مشهور، روايتى است كه بر سر زبانها و در كتابها شهرت يافته اگرچه روايت كننده آن يك نفر باشد.

1.اين نظر علماى شيعه و اكثر علماى اهل سنت است؛ اما بعضى از علماى تسنن عدد خاصى را معتبر دانسته اند؛ چنانكه از قاضى ابى بكر نقل شده كه كمتر از پنج نفر نباشند و از اصطخرى نقل شده كه كمتر از ده نفر نباشند و بعضى گفته اند حداقل دوازده نفر (تعداد نقباى بنى اسرائيل) و برخى گفته اند حداقل بيست نفر، و پاره اى چهل، و عده اى هفتاد، و جمعى حداقل تواتر را سيصد و اندى (تعداد اهل بدر) ذكر كرده اند. از نظر شهيد ثانى در كتاب «البداية»، تمامى اين اقوال باطل است. (به نقل از كتاب: ضياءالدراية للسيد ضياءالدين العلامة، چاپ حكمت قم، ص۱۸و۱۹، بى تا) و همچنين از نظر ابن حجر در «شرح النخبة»، تعيين عدد كاملا بى معنى است. (به نقل از كتاب علوم الحديث و مصطلحه، الدكتور صبحى الصالح، ص۱۴۷و۱۴۸)

2.به نقل از مقاله شيخ محمدجواد مغنيه، «العمل بالحديث وشروطه عند الامامية»، در مجموعه مقالات «الوحدة الاسلامية»، جمع و ترتيب عبدالكريم بى آزار الشيرازى، بيروت، الاعلمى، ص۳۲۶

3.الوجيزة، شيخ بهايى، ص۲

صفحه از 120