103
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

ابتدا به صفا و ختم به مروه.
آنگه آن آواز متتابع مى بود و هاجر بر اثر آواز مى شد تا به نزديك درخت رسيد. آواز ضرير ۱ آب شنيد كه بر روى زمين مى رفت. عجب داشت. بدويد و با نزديك اسماعيل آمد، آب ديد. وَهَب مُنَبّه گويد به بار هفتم هاجر چون آيسى شد و محنت به غايت رسيد، جبرئيل عليه السلام بيامد و پاى اسماعيل بگرفت و پاشنه او ۲ به زمين مى ماليد. چشمه آب پيدا شد و هر چه ساعت ۳ آمد، بيشتر بود تا بر روى زمين روان گشت.
هاجر از مروه نگاه كرد. بياض و لَمعان آب ديد. عجب داشت، بدويد. آبى ديد كه از زير پاى اسماعيل بر دميد و بر روى زمين مى رفت. هاجر بيامد و پاره ريگ پيرامن آن آب كرد و چاله اى بكرد كه آب در او ايستاد ۴ و آنگه قِربه اى از آن آب پر كرد. رسول عليه السلام گفت: خدا بر مادر من هاجر رحمت كناد! اگر آن آب را منع نكردى، همه باديه برفتى از آن آب.

هاجر را دل نمى داد كه از آن آب باز خورد براى اسماعيل. هاتفى آواز داد و گفت: آب باز خور و مترس كه خداى تعالى اين آب را براى شما پيدا كرد و اين مشرب حجاج خانه او خواهد و خداى تعالى بر دست شما اساس و قواعد اين خانه پيدا خواهد كردن تا خانه را عمارت كنيد و خلايق از اقصاى عالم به حج اينجا آيند.
هاجر دل خوش گشت و ساكن شد و آب باز خورد و آن آب هر چه روز آمد زياده و بيشتر شد و او بنداز پيش برگرفت تا آب روان گشت و بر زمين برفت و گياه بسيار پديد آمد و زمين سبز شد و آن درختان كه آنجا بود تازه شد.

1.نسخه ح: جرير [حزير].

2.نسخه ح: بر زمين.

3.نسخه ح: هر ساعت بيشتر شد.

4.نسخه ح: استاد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
102

برخاست. ۱ دو كوه ديد آنجا ۲ : يكى صفا يكى مروه. ساعتى بر صفا ۳ مى دويد، ساعتى بر مروه مى شد تا هيچ كسى را بيند ۴ يا حسّى و حركتى شنود ۵ يا مستغاثى بود. كس را نديد. ۶ با نزديك كودك آمد. كودك را رنجور و ضعيف يافت. چنان گمان برد كه بخواهد مردن. گفت: بروم تا بارى جان كندن و مرگ او نبينم. ۷ از ميان اين هر دو كوه مى دويد و مى آمد و مى شد. گاه بر صفا و گاه بر مروه. ابتدا به صفا كرده بود، تا هفت بار بدويد. به بار هفتم بر مروه بود و در هر نوبتى بيامدى و اسماعيل را بديدى. چون او را زنده يافتى، دگر باره بدويدى؛ ۸ اميد آن را كه باشد كه چاره اى يابد يا چاره گرى. كس را نمى ديد. به بار هفتم بر مروه حاصل آمد. بنگريد به نزديك اسماعيل، بياض آب ديد.
محمد اسحاق گويد: هاجر چون اول بار بر كوه صفا آمد تا بنگرد كه هيچ آبى يا آدمى يا انيسى بيند، از جانب كوه مروه آوازى شنيد. از آنجا بدويد و به كوه مروه آمد. بنگريد، كس را نديد. همان آواز از كوه صفا بشنيد. بدويد با كوه صفا آمد. كس را نديد. بار ديگر آواز از كوه مروه شنيد. بدويد با كوه مروه آمد، كس را نديد. آواز از صفا مى آمد. همچنين تا هفت بار. به بار هفتم مدهوش و متحير شد. آواز داد كه اى خداوند! اين آواز ۹ نمى دانم تا تو كنى؟ ۱۰ آوازت مى شنوم و تو را نمى بينم. به خداى بر تو اگر به نزديك تو فرجى و فرياد رسى هست، فرياد رسى كه هلاك مرا دريافت. حق تعالى دويدن و تاختن آن ضعيفه ركنى كرد ۱۱ از اركان حج تا هر كه به حج ۱۲ آن خانه رود موافقت تاختن هاجر را. هفت بار از ميان صفا و مروه سعى كند:

1.نسخه ح و نسخه ۲۰۴۴: برخواست.

2.نسخه ح: «آنجا» ندارد.

3.نسخه ح: دويد.

4.نسخه ح: تا.

5.نسخه ح: داشتند.

6.نسخه ح: باز نزديك كودك آمد.

7.نسخه ح: در ميان.

8.نسخه ح: به اميد آنكه.

9.نسخه ح: آواز را.

10.خ ل: كئى. روض الجنان، ج ۲، ص ۱۵۵.

11.نسخه ح: ركنى گردانيد.

12.نسخه ح: با حج.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138054
صفحه از 592
پرینت  ارسال به