او، اين زايل نشود تا كوهها زايل شود و بركت كردم اهل شهر را در آب در شير.
و بعضى دگر گفتند: حلال بود پيش از ابراهيم عليه السلام و اما به دعاى ابراهيم حرام شد و استدلال كردند به خبرى كه روايت كردند از ابوهريره كه رسول عليه السلام گفت: ابراهيم بنده خدا بود و خليل او بود و او مكه به حرام كرد و من بنده خداام و رسول خداام من مدينه را حرام كردم از ميان اين دو كوه. درختش نبرند و صيدش را نرنجانند و در او سلاح برنگيرند و گياهش ندروند الاّ براى علف شتر.
ابراهيم عليه السلام در خواست از خداى تعالى تا آن را ادامت كند و پيوسته بدارد و ممكن بود كه حرام بود به اين معنى كه گفتيم و ليكن از روى حكم شرع كه محرم شد به دعاى ابراهيم عليه السلام محرم شد.
حسن بن القاسم روايت كند از بعضى اهل علم كه چون آدم عليه السلام به زمين آمد، ايمن نبود از شيطان و مكر او. پناه با خداى داد (عزوجل). خداى تعالى جماعتى فريشتگان بفرستاد تا گرد مكه در آمدند از چهار جانب حق تعالى؛ چندان كه فريشتگان ايستاده ۱ بودند، حرم كرد.
و در خبر هست كه ابراهيم عليه السلام بناى خانه تمام كرد. جبرئيل عليه السلام آمد و ابراهيم را مناسك حج و معالم و اركان حج باز آموخت و او را حدود حرم باز نمود و هر كجا در عهد آدم فريشته اى ايستاده ۲ بود. فرمود تا علامتى بنهاد و سنگى نصب كرد ۳ و به خاك استوار كرد به پيرامن او.
و اول كس كه حدود حرم پيدا كرد، ابراهيم بود عليه السلام. پس همچنان بود تا به روزگار قُصَىّ او تجديد كرد. همچنان بود تا قريش در بعضى غزوات بعضى از آن علامات بيفكندند. رسول را عليه السلام سخت آمد. جبرئيل عليه السلام آمد و گفت: دل مشغول مدار كه هم