109
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

سدى گفت: چهار مرد را بگرفت و در خانه كرد و طعام و شراب نداد تا به حدى هلاكت رسيدند. آنگه دو را طعام و شراب بداد ۱ تا زنده ماندند. گفت: اين احياست و دو را رها كردند تا بمردند. گفت: اين اماتت است. ۲
خداى تعالى دگر باره ابراهيم را گفت: نمرود را دعوت كن و با وى بگو كه ايمان آرد ملك بر او رها كنم. گفت: من خداى دگر را ندانم جز خويشتن. ابراهيم بار سه ديگر مراجعت كرد. نمرود گفت: من ندانم تو را چه مى گويى. اگر خداى تو را قوتى هست، گو لشگر بيار تا حرب كنيم. هر كه غالب آيد، ملك او را باشد كه عادت ملوك اين باشد.
آنگه گفت: خداى تو را لشكر است؟ گفت: بلى، خداى مرا لشكرهاست. گفت: اكنون برو بگو كه به سه روز لشكر جمع كند تا من نيز لشكر جمع كنم و كالزار كنيم. ابراهيم گفت: بار خدايا! تو مى دانى كه اين كافر چه مى گويد؟ خداى تعالى گفت: با منش ۳ گذار. آنگه نمرود لشگرى عظيم جمع كرد و لشكر گاه به صحرا بيرون برد و ابراهيم را گفت: لشكر من اين است. از لشكر خداى تو اثرى نمى بينم. خداى تعالى وحى كرد به فرشته اى كه بر سراشك، پشه موكل است و به روايتى ديگر جبرئيل را گفت: از لشكرهاى من چه ضعيف تر دانى؟ گفت: بار خدايا! تو عالم ترى و ليكن من از سراشك ضعيف تر هيچ نمى دانم.
گفت: از ايشان كه را ضعيف تر دانى؟ گفت: سراشكان فلان دريا را. حق تعالى فرمود: بگو آن فرشته را كه بر ايشان موكل است كه يك در بر گشاى ۴ از آن. او درى بر گشاد ۵ از آن در؛ چندانى سراشگ بيرون آمد كه آفتاب و روى آسمان بپوشيد. نمرود گفت: چرا امروز آفتاب بر نمى آيد؟ ابراهيم گفت: لشكر خداى من رها نمى كنند. ۶

1.نسخه ح: داد.

2.روض الجنان، ج ۴، ص ۳.

3.نسخه ح: من اش.

4.نسخه ح: بر گشايد.

5.نسخه ح: بكشاد.

6.نسخه ح: نمى كند.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
108

نزديك او يعنى جو و گندم. چون جماعتى به او بگذشتى، او گفتى: خداى شما كيست؟ بر عادتى كه او را بود. ايشان گفتند: خداى ما تواى ۱ ابراهيم عليه السلام گفت: «رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَ يُمِيتُ» . ۲
چنان كه خداى تعالى از او حكايت كرد، نمرود همه را طعام بداد، مگر ابراهيم را، كه ابراهيم را باز نگردانيد بى طعام. ابراهيم عليه السلام باز گشت. چون به در شهر خود رسيد، شرم داشت و از شماتت اعدا انديشه كرد كه گويند همه آمدند و گندم آوردند و ابراهيم نياورد. بيامد و تلى ريگ بود و از آن ريگ جوالها پر كرد و آمد تا بر در سراى بيفكند و او مانده بود، آنجا بخفت؛ اهل او به در آمد و سر جوالها بگشاد. ۳ آردى سپيدى ۴ پاكيزه ديد كه از آن نيكوتر ۵ ممكن نبود. از آنجا نان پخت. چون در سراى شد، آن طعام در پيش او بنهاد. او گفت: اين از كجا آورده اى؟ ۶ گفت: از آن آرد است كه تو آورده اى. او بدانست كه نعمتى است كه خدا با او كرد.
آنگه خداى تعالى ابراهيم را بفرستاد به نمرود كه به من ايمان آور تا مُلك بر تو رها [كنم]. او گفت: خداى ديگر هست تو را جز من كه به او ۷ دعوت مى كنى مرا، و آن خدا كيست؟ ابراهيم گفت: خداى من آن است كه احيا و اماته كند؛ مرده را زنده كند و زنده را بميراند. و اين مناظره به حضور قوم نمرود بود. او خواست تا بر ايشان تلبيس كند. گفت: من نيز احيا و اماته كنم.

ابراهيم عليه السلام گفت: چگونه احيا و اماته كنى؟ كس فرستاد و دو شخص را حاضر كرد و يكى را كشت و يكى را رها كرد و گفت: اين را اماته كردم و آن را بنكشتم، ۸ زنده كردم.

1.در نسخه ۲۰۴۴: تويى.

2.روض الجنان، ج ۴، ص ۳.

3.نسخه ح: بگشادند.

4.نسخه ح: سفيدى.

5.نسخه ح: نكوتر.

6.نسخه ح: آوردى.

7.نسخه ح: با او.

8.نسخه ح: نكشتم.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137721
صفحه از 592
پرینت  ارسال به