چون لوط بر ايشان انكار كرد، ايشان جواب اين دادند و جواب ديگر نداشتند كه به آن رفع لوط و رد سخن او كنند، جز آنكه گفتند: اينان را از شهر خود بيرون كنيد كه اينان مردمانى اند متطهر و متبرز و متكلف طهارت و نزاهت. ۱
گفت: ما برهانيديم او را و اهلش را. مراد به اهلش دو دختر اويند، على قول بعض المفسرين و نام يكى زعورا بود و نام يكى مرنيا، و دگر مؤمنان گفتند مراد مؤمنانند، مگر زنش كه از جمله غابران بود. ۲
ببارانيديم بر ايشان بارانى از سنگ. خداى تعالى پس از آنكه آن دههاى ايشان برگردانيد، سنگ بر ايشان بباريد. ۳
در بعضى تفسيرها مى آيد كه مجادله ابراهيم آن بود كه گفت: اگر در اين شهرهاى لوط پنجاه مرد مسلمان باشند، ايشان را نيز هلاك كنيد. گفتند: نه. گفتند: اگر چهل باشند. گفتند: نه...همى تا با ده آمد. ايشان گفتند: نه. گفت: پس نه لوط درميان ايشان است. جواب دادند كه: «نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَنْ فِيها لَنُنَجِّيَنَّهُ وَ أَهْلَهُ» . ابن جريج گفت: در آن شهرهاى قوم لوط چهار هزار هزار مرد بودند. گفت: چون رسولان ما به لوط آمدند، وهمناك شد به آنها و دستش به تنگ رسيد و اين عبارتى است از آنكه چاره ندانست حيله نيافت و در آن كار دست نتوانست زدن و او براى آن دلتنگ شد كه ايشان بر صورت اَمردانى بودند كه در زمين كس به جمال ايشان نبود و لوط عليه السلامخُبث عمل قوم خود را شناخت؛ بر ايشان بترسيد از آن ظالمان.
عمرو بن دينار گفت: پيش از قوم لوط هيچ مرد با مرد موافقت نكرد و در حيوانات گفته اند هيچ نيست كه نر با نر قربت كند.
قتاده و سدى گفتند: آن فرشتگان عليهم السلام از نزد ابراهيم عليه السلام بيامدند و روى به