147
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

كيست از فرزندان من؟ گفت: اى آدم! اين مردى است محسود بشر، آنچه من به او خواهم دادن. گفت: بار خدايا! او را چه خواهى دادن؟ گفت حظى تمام از حُسن. آدم او را گرفت و بوسه بر چشم او داد و گفت: لا تأسف يا بُنىَّ و انت يُوسف. پس اول كسى كه او را يوسف [خواند، آدم] بود.
و در خبر است كه او بر صورت آدم بود و بر حسن و بها و نور او پيش از آنكه از درخت بخورد و چون از آن درخت بخورد آن نور و بها ازو برفت و خداى تعالى به يوسف داد. و گفته اند: كه يوسف را چندان نور و بها بود كه در شب چنان بود كه در روز و سفيد لون بود و نيكو روى و جعد موى بود فراخ چشم بود ستبر ساق و ستبر ساعد. و ميان باريك [تيزبينى] و خُورد دندان، و بر جانب روى راست خال سياه داشت و بر ميان دو چشم علامتى سفيد داشت؛ پنداشتى كه ماه تابان است. چون بخنديدى يا سخن گفتى، نور از دندانهاى او مى تافتى و هيچ وصّاف وصف او نتوانستى كردن. و گفتند او حسن به ميراث از جدش اسحاق يافت و اسحاق از مادرش ساره و خداى تعالى ساره را بر صورت حور العين آفريده بود و لكن صفاى حور نداشت، جز آنكه يوسف از صفاى لَون و رِقّت و لطافت اندام به آنجا بود كه اگر ازين خُضر چيزى بخوردى، سبزى از پوستِ او پيدا بودى كه به گلوى او فرو مى شدى و ساره حسن از حوا ميراث داشت.
عبداللّه مسعود روايت كرد كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود كه چون جبرئيل عليه السلامآمد و مرا گفت خداى مى گويد من حسن يوسف از نور كرسى دادم و حسن تو از نور عرش و بعضى علما را گفتند يوسف نيكوتر بود يا محمد صلى الله عليه و آله؟ گفتند: در اَوّليان از يوسف و در آخرينان از حضرت محمد صلى الله عليه و آله. و نيز از آيات يوسف عليه السلام، تعبير خواب بود كه هر خواب كه پرسيدند، آن تعبير آن را بگفتى و همچنان بودى كه او گفتى. ۱
* * *

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۴ ـ ۱۶.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
146

جمله فرزندان يعقوب دوازده بود، و آنان كه در آن كار بودند و با يوسف آن كيد كردند، ده بودند... . ۱
و از آيات يوسف عليه السلام آن بود كه حق تعالى او را تخصيص كرد به بهره اى از حسن، كه از اهل عصر خود مُمَيَّز شد به آن و گفته اند خداى حسن قسمت كرد ميان آدميان، دو ثلث به يوسف داد و ثلثى به همه جهان و گفتند ثلثى به او داد و دو ثلث به همه جهان. ۲ و گفتند حُسن بر ده قسمت نهاد. نُه قسمت به او داد و يك قسمت به همه جهان.

و ابو سعيد خدرى گفت روايت كرد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه او گفت: شب معراج كه مرا به آسمان بردند، يوسف را ديدم. جبرئيل را پرسيدم كه اين كيست؟ گفت: اين يوسف است. گفتند: يا رسول اللّه چگونه ديدى او را؟ گفت: مانند ماه در شب چهارده.
و انس مالك روايت كرد از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه او گفت يوسف را و مادرش را نيمه حسن بدادند. و اسحاق بن عبداللّه بن ابى فروه گفت يوسف عليه السلام به جمال به آنجا بود كه او در كوههاى مصر مى گذشتى، نور روى او در ديوارها مى تافتى؛ چنان كه نور آفتاب.
كعب الاحبار گفت خداى تعالى صورت پيغمبران به آدم نمود. تا او يك يك را بديد در طبقه ششم يوسف را به او نمود، تاجِ وقار بر سر نهاده، و پيراهنها ۳ پوشيده، و قضيب مُلك به دست گرفته و رداى كرامت بر دوش افكنده، بر راست او هفتاد هزار فريشته و بر چپ او هفتاد هزار فرشته و جماعت از امت پيغمبران از پى او ايشان را زَجَلى و آوازى بود به تسبيح و تهليل و در پيش او درختى كه آن را درخت سعادت مى خواندند، هر كجا او مى رفت با او مى رفت. آدم عليه السلام گفت: بار خدايا! اين

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۳.

2.در متن نسخه: انه.

3.خ ل: پيرهنِ بهاء، روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۵.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138032
صفحه از 592
پرینت  ارسال به