163
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

لا يُبْصِرُ وَلا يُغْنِى [و]لا يَسْمَعُ عَنْكَ شَيْئاً ۱ ، و من شرم ندارم از خدايى كه خالق و رازق و منعم و عالم سر و علانيه من است؟ گفتند: برهان اين بود.
و قولى ديگر آن است كه يوسف از دست او بجست و از درى از درهاى خانه بيرون آمد و زليخا به قفاى او، مى شتافتند به جانب در خانه تا كه سَبَق برد يوسف بر وجه گريختن از او و زليخا به دنبال او در [بر در] آويخته.
چون به در خانه رسيد زليخا به او رسيد و در پيرهن او آويخت يوسف عليه السلام پيرهن ازو در كشيد. پيرهن يوسف دريده شد. يوسف عليه السلام از خانه به در جست. و زليخا بر پى او و پيرهن يوسف دريده. چون نگاه كردند عزيز را كه خواجه يوسف بود، بر در خانه يافتند. زليخا پيش دست شد و سَبَق برد به سخن گفتن؛ براى آنكه از آن حركات متهمان [بود].
گفت: چه جزا و مكافات باشد آن را كه به اهل و خانه تو بد خواهد؛ يعنى زنا، الاّ آنكه او را به زندان باز دارند يا عذابى مولم كنند او را.
يوسف عليه السلام گفت: او مراوده كرد مر از خود و مخادعت و مطالبت كرد. چون ازو بگريختم، در من آويخت و پيرهن من بدريد.
عزيز، كه او شوهر زليخا بود، گفت با يوسف شما هر دو مدعى ايد. تو بر دعوى خود گواهى دارى؟
گفت: بلى. درين گواه خلاف كردند. سعيد جبير و ضحاك گفتند كودكى بود در گهواره. يوسف عليه السلام گفت: گواه من اين كودك است كه در گهواره است.
عزيز گفت: كودك در گاهواره گواهى دهد.
گفت: او براى من گواهى دهد آنگه به نزديك گاهواره آمدند.
يوسف عليه السلام گفت: اى كودك! چنان كه ديدى بگو به فرمان خداى. كودك به سخن

1.آيه قرآن چنين است: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً» مريم (۱۹): آيه ۴۲.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
162

آنچه عقل و شرع و قرآن و اخبار كه پيغمبران خداى را از آن منزّه كرده است و اين هيچ به نزديك ما روا نيست بر پيغمبران عليهم السلام؛ از آنجا كه ايشان معصومان و مطهران اند و پاكيزگان، و صغيره و كبيره بر ايشان روا نيست؛ از آنجا كه ادله عقل بر ايشان دليل كرده اند بر عصمت ايشان؛ چه در عقل مقرر است كه تجويز كبائر و صغاير بر ايشان منفِّر بود مكلّفان را از قبول قول ايشان و قبول وعظ ايشان، و غرض قديم تعالى از بعثت ايشان قبول قول ايشان است و امتثال امر و اجابت دعوت ايشان. آنچه قدح كند در آو واجب بُوَد كه خداى تعالى ايشان را از آن مُنزّه و معصوم دارد، و تجويز زنا كه من اَكْبَرِ الكَبائِر است و اَعْظَمِ الخَطايا وَاُمَّهاتِ الذُّنُوب، واجب بُوَد كه از آن منزه باشند كه حظ او در تنفير به غايت و نهايت است. ۱
... حق تعالى گفت ما چنين كنيم كه كرديم؛ براى آنكه تا سوء و فحشا از او صَرف كنيم؛ يعنى چنان كه نموديم آن برهان و كرديم اين لطف، نيز الطاف كنيم و آيات نماييم. ۲
* * *

چون زليخا يوسف را در آن خانه بيافت و درها ببست و در او آويخت و بر او الحاح كرد و يوسف عليه السلام از او امتناع مى كرد ـ عبداللّه بن احمد الطّائى روايت كرد از پدرش از جدش از زين العابدين على بن الحسين عليه السلام كه گفت چون زليخا يوسف الحاح مى كرد: ـ بتى در گوشه خانه نهاده بود. برفت و جامه اى بر روى بت افكند. يوسف گفت: چنان چرا كردى؟ گفت: او معبود من است. شرم دارم از او كه در مشاهده او معصيت كنم. يوسف عليه السلام گفت: عجب از تو! شرم مى دارى از جمادى كه

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۴۶ ـ ۴۸.

2.همان، ص ۵۵.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 138083
صفحه از 592
پرینت  ارسال به