17
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

شيوه استعمال و استنباط معنى آن غير از آن است كه شيخ از آنها دارد. نمونه فراوان از اين نوع واژه ها را در مجلد نخستين كتاب تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى نشان داده ام و نمونه هاى بسيارى ديگر در دست است كه مجموعاً در مجموعه اى به نام فرهنگ لغات و مصطلحات تفسير ابوالفتوح آماده چاپ گرديده است. اينك نمونه اى از لغات نادره تفسير ابوالفتوح: آتش تاغ، آخرينان، آويخته، آبريز، ازك، آشكاره، اسفرود، انداخت، انزله كردن، انگله، بارانيدن، بجاردن، بسند كار، بشوليده، بهترينه، بهينه، بيديدگى، بيختن، پاتهى، پارنجن، پاتيلچه، بى سامان كار، پايندان، پايندانى، پرستك، پس روى، تاسه، ترسكار، جائيدن، چراغ پاى، چره، چسفان، چند گاهه، چندينى، خارناك، خفيدن، خوار، دختره، درختستان، درخت سنب، درزه، دستره، دويسيده، راستيگر، راستينه، ژفكن، سازو، ستبره، سراشك، سنب، شبيازه، شيياريدن، فرستك، فروختار، فلانه، كال زار، كاهانيدن، كراتين، كش، كفيده، گلگيرى، كنده گر، كوف، گاورس، گرزن، گفت، گرمگاه، گلينه، لاوه گر، لبنك، لخشيده، مادينه، ماستينه، نورده، هازدن، هاشدن، هرشه، هشتده، هفتده، روانيدن، دروده كردن، دمش، چفته، بالان، جره، دستار خوان، رزيدن، افلاختن، ركو، دل دورى، پژهان، فرودان، گريان، نان، تنك، اندبارها، اهر، ياسه، مهرك، زور، نماز كنى، هنجمك، واميار، گلو، گرفت، چشم افساى، باژاستان، انگشت، دستار خوان، گربان، نشناس، بسودن، سرپوشيده، بهى، هوا گرفتن، شنگ موى، كم دانان، سلامگاه، مهترك، بينى دره، نهادگى، ورزا، واپس، تخته بند، باجبان.
در حقيقت تركيبات فارسى و عربى كه در تفسير ابوالفتوح ديده مى شود؛ از ويژگيهاى نثر شيخ است و پيشينيان او نه بدان صورت تركيباتى آورده اند و نه بدان معنى كه وى استنباط كرده و به كار برده، استعمال كرده اند و از اين روست كه نثرى شيوا و تا حد مقدور بر كنار از تكلفات الفاظ تازى است و لطافت و روانى همراه با جزالت و استوارى كلام در آن به خوبى محسوس است.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
16

پارسى به كار برده، مع هذا نتوانسته است يكباره خود را از قيد زبان تازى برهاند؛ چه كار وى ترجمه و تفسير كلام اللّه بوده و اين خود از كارهاى نويسندگان همعصر و زمانش دشوارتر مى نموده است؛ زيرا در اين كار او مستقيماً با زبان عرب سر و كار داشته و ناگزير بوده است كه بعض كلمات و اصطلاحات تازى را بكار برد.
در مقام مقايسه اين تأثير و تأثر گوييم كه ترجمه هاى فارسى او ملاك خوبى براى تشخيص ميزان و مقدار ورود لغات تازى و واژه هاى پارسى است، در ترجمه آيات لغاتى چون:
وحى، قاب قوسين، سدرة المنتهى، جنة المأوى، لات، عزّى، منات، سجده، آخرت، مهاجر، شيطان، كافر، مشرق، مغرب، ثلث، نبوت، زكات، قرض، عذاب، عزلت، قبر، هلاك، وعده، قرآن، استهزا، ملت، قسم، اطاعت، صالح، فضل، توكل، وكيل، وهن، فساد، رسول، استنباط، تكليف، رحمت، شفاعت، تحيت، محاسب، منافق، اضلال، مهاجرت، ديه، صدقه، قاتل، غضب، تفتيش، جهاد، اسلحه، مجادله، فتوى، مكر، عدالت، نفس، وصيت، آيت، شكر، شاكر، بهتان، يقين، قصه، شك، ارث، مؤنت، عقد، حلال، حرام، عقوبت، ذبح، قمار، عفت، مرفق، مسح، غسل، قيامت، سلامت، قربانى، معجزه، توبه، جاهليت، ركوع، نفقه، كفّاره، كعبه، انتقام، برص، حواريون، شرك، صبر، تقصير، حشر، شفيع، ذريه، صراط، امانت، جن، اسلام، انس و... به چشم مى آيند كه يا معادل فارسى آنها در عهد شيخ وجود نداشته و يا اين واژه ها به مراتب سهل تر از كلمات فارسى به كار برده مى شده. اين لغات به صورت اسمهاى جامد و مشتق، مصدر مجرد و مزيد و سه حرفى و چهار حرفى و موصوف و صفت و... آمده.
در مقابل اين لغات، كه جنبه دينى دارند، واژه هاى پارسى سره نيز در ترجمه مستقيم آيات و يا در متن تفسير و شرح قصص و داستانها ديده مى شود كه در جاى خويش حائز اهميت و در خور توجه است. اين لغات يا در كتب آن زمان نيامده و يا

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136798
صفحه از 592
پرینت  ارسال به