203
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

همچنان كرد.
آنگه گفت: چون مرا دفن كرده باشى، مرا هشتاد روز رها كن. آنگه مرا در بر گير از آنجا ۱ و با نزديك پدرم ۲ و جدم بر، كه پدرم و جدم در يك گورند و مرا نيز در آنجا نه تا از ايشان جدا نباشم.
آنگه فرزندان را گفت و خويشان را كه به سلامت برويد ۳ و مرا با يوسف رها كنيد ۴ تا وصيتى كه هست با او بگويم. ايشان برفتند و او يوسف را وصيت ۵ كرد به وصيتى ۶ كه داشت و گفت: برادران نيكو ۷ دار و اگر چه ايشان با تو زشتى كردند. يوسف وصيت او بپذيرفت و يعقوب با پيش خداى شد و يوسف او را دفن كرد و چون هشتاد روز بر آمد، بفرمود تا او را بر گرفتند و با زمين كنعان بردند با نزديك پدر و جدش اسحاق و ابراهيم عليهم السلام والصلوة. ۸
كلبى گفت سبب وصايت يعقوب آن بود كه او در مصر شد، اهل مصر بعضى بت پرست بودند و بعضى آتش پرست. گفت: نبادا كى فرزندان او به آن ميل كنند، نزديك مرگ ايشان را حاضر كرد.
مفسران خلاف كردند در آن [طعام] كه يعقوب بر خود حرام كرد پيش از نزول تورات. عبداللّه عباس و مجاهد و قتاده و ضحاك گفتند: سبب آن بود كه يعقوب را عليه السلام از عِرقُ النِّساء رنجى بود و اصل آن رنج از رگ پيدا شده بود، او رگ بر خويشتن حرام كرد.
مقاتل و ضحاك گفتند: سبب آن بود كه يعقوب عليه السلام نذر كرد كه اگر خداى تعالى او

1.از اينجا.

2.پدر و جدم.

3.بروى.

4.كنى.

5.وصايت.

6.به وصايا كه خواست.

7.نكو.

8.عليهم السلام والسلوة. روض الجنان، ج ۲، ص ۱۸۰.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
202

ايستادند و فرزندان ديگر در قفاى ايشان ايستادند تا يعقوب دعا گفت و ايشان آمين كردند. اجابت نيامد تا بيست سال دعا كرد. صالح المرى گفت تا بيست سال برآمد دعاى ايشان را اجابت آمد و ايشان دلخوش شدند. و اين طرفى است از قصه يوسف كه به آيات متعلق است. ۱

وصيت يعقوب عليه السلام ۲

مرگ يعقوب

روايت كرده اند كه يعقوب را ۳ اجل نزديك رسيد. فرزندان ۴ به بالين ۵ آمدند. يعقوب يوسف را گفت: اى يوسف، تو دانى منزله ۶ خود در دل من؟ و من ۷ از براى تو چه غم و اندوه ديده ام و خداى تعالى آن غم بر من به سر آورد و به سرور بدل كرد و امروز روز فراق و جدايى من است از تو، و من با جوار رحمت خدا مى شوم و روح من با نزديك ارواح انبيا مى رود. پسرانت را آوريم ۸ و ميشا را حاضر كرد. يعقوب گفت: من شما را از جمله اسباط كردم، و اسباط فرزندان يعقوب بودند، يعنى من شما را با انك [آنكه] فرزند زاده اى ۹ به مثابه فرزند كردم، اِمّا در منزلت و اِمّا در ميراث.
آنگه گفت: يا يوسف! دستها بياور ۱۰ و بر پهلوهاى من نِه و مرا در بر گير كه من با پدرم هم ۱۱ چنين كرده ام، و پدرم اسحاق با پدرش ابراهيم همچنين كرد. يوسف

1.روض الجنان، ج ۱۱، ص ۱۵۸ ـ ۱۶۲.

2.با نسخه ۲۰۴۴ مقابله و تصحيح شد.

3.چون اجل.

4.فرزندانش.

5.به بالين او حاضر.

6.منزلت.

7.وانكه من براى تو.

8.افريم.

9.در متن «فرزند زاده» بوده و نسخه ۲۰۴۴ «فرزند زاده اى» آمده.

10.بيار.

11.هم چونين كردم.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136691
صفحه از 592
پرینت  ارسال به