شعيب ۱
مَدْيَن بن ابراهيم خليل الرّحمن و ايشان اصحاب الايكة بودند. قتاده گفت: شعيب را دوبار بفرستادند: يك بار مدين به اصحاب الاَيكَة، برادرشان را من جهت النسب، شعيب را وَهُوَ شُعَيب بن يَوبَبْ فى قول قتاده. و عطا گفت: هُوَ شُعَيب بن يوبة بن مدين بن ابراهيم. محمد بن اسحاق گفت: هو شعيب بن منكيل ۲ بن تشخر ۳ بن مدين بن ابراهيم، و نام او به سريانى يثروب بود و شعيب را خطيب الانبياء خواندند، از فصاحت و نيكو سخنى. و اهل سير گفتند شعيب نابينا بود. از آنجا گفتند قوم او: «و اِنّا لَنَريكَ فينا ضَعيفاً» ، ۴ قيل ضَريراً. و قوم او اصحاب الايكه بودند. و أيكه درخت بسيار باشد به هم در شده، چون بيشه، و قوم شعيب كافر بودند و از خصال زشت ايشان آن بود كه سنگ كم داشتندى و پيمانه كم داشتند، و آنچه دادند كم دادندى، و خداى تعالى ايشان را رزقى و نعمتى فراخ داده بود. شعيب ايشان را گفت: اى قوم! شرك رها كنيد و خداى را پرستيد و بدانيد كه شما را خدايى و معبودى به استحقاق نيست جز او.
بَيِّنتى به شما آمد از خداى تعالى و حجتى يعنى شعيب عليه السلام. آنچه مى پيماييد، تمام پيماييد و ترازو راست داريد و چيزى كه به مردمان دهيد به كيل و ترازو، كم مدهيد.
1.داستان از روى نسخه خطى شماره ۱۳۰ كتابخانه آستان قدس تنظيم گرديد.
2.خ ل: ميكيل. روض الجنان، ج ۸، ص ۲۹۳.
3.خ ل: يشجر. روض الجنان، ج ۸، ص ۲۹۳.
4.هود (۱۱): آيه: ۹۱.