209
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

ارتكاب كنم. من نمى خواهم، الاّ خير و صلاح تا توانم يعنى هميشه تا زنده باشم، و اين بر سبيل تمدّح مى گويد، و پيغمبران را خود اين لايق باشد و توفيق من نيست، الاّ به خداى و توفيق هر آن لطفى باشد كه مكلف عند آن اختيار طاعت كند. بر او توكل و اعتماد كردم و با درگاه او گريختم و رجوع با او كردم.
گفت: عداوت من با شما و مباعدت من از شما براى كفرتان و عداوت شما با من از آنجا كه من شما را دعوت مى كنم با خداى تعالى و منع مى كنم از تطفيف و تبخيس، شما را بر آن ندارد كه به شما عذابى مانند آنكه به قوم نوح رسيد از طوفان، و به قوم هود از باد، و به قوم صالح از صيحه. و قوم لوط از شما دور نه اند؛ يعنى بس عهدى نيست كه قوم لوط هلاك شدند و شما ديار ايشان مى بينيد و بر آن مى گذرد.
آنگه بر سبيل وعظ و نصيحت گفت ايشان را كه استغفار كنيد و آمرزش خواهيد از خداى خود و توبه كنيد با او و يا در او گريزيد كه خداى من بخشاينده است و دوست دارد مطيعان را.
ايشان جواب دادند كه اى شعيب! ما ندانيم بسيارى از آنچه تو مى گويى ـ و اين عبارتى است از قطع سخن كسى و قطع طمع او از آنكه شنونده قبول قول او خواهد كرد و ما تو را در ميان خود ضعيف و بى يار مى بينيم ـ اگر نه قوم تواندى كه خويشان توأند و ما را از ايشان شرم مى آيد، تو را رجم كردمانى و سنگسار، و تو بر ما بس عزيز نه اى.
او جواب داد، گفت: اى قوم! رهط و قبيله من بر شما عزيزتراند از خداى (عزوجل) و شما خداى را با پس پشت انداخته ايد كه خداى من با آنچه شما مى كنيد، عالم است.
آنگه گفت: اى قوم! آنچه توانيد و در مقدور و امكان شما است، بكنيد كه من نيز بكنم آنچه توانم كرد. آنگه بدانيد پس از اين، آن را كه عذاب به او فرود آيد، عذابى


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
208

ايشان را عادت بود كه سنگ و پيمانه كم مى داشتند. و خداى تعالى نهى كرد ايشان را. من شما را با خير مى بينم؛ يعنى با مال بسيار. من بر شما مى ترسم عذاب روزى كه آن روز محيط شود به شما و گرد شما در آيد، و اين عبارت است از آن كه روزى خواهد بود كه شما را از آن روز و عذاب آن محيصى و خلاصى نباشد تا پنداريد كه آن روز بر شما محيط و مشتمل است چون حصارى.
آنگه به امر معروف كردن در آمد و مى گويد اى قوم! ترازو تمام داريد چيزى كه به مردمان مى دهيد كم از حلال، شما را آن بهتر است اگر هيچ ايمان داريد و من بر شما حفيظ و نگهبانم.
ايشان گفتند بر سبيل تهكم و استهزا شعيب را كه نماز كن، نماز تو فرمايد تو را ـ و اين براى آن گفت كه او بسيار نماز بود كه ما ـ رها كنيم معبودانى را كه پدران ما مى پرستيدند از اصنام.
اَعْمَش گفت: مراد به صلات قرائت است و او كتب و علوم بسيار خواندى. بعضى مفسران گفتند: از جمله آنچه شعيب ايشان را از آن نهى كرد، يكى آنكه ايشان زر و درم درست را مى بريدند، شعيب بر ايشان انكار كرد. فرمان نبردند و آن سخن بگفتند و خداى تعالى ايشان به اين سبب عذاب فرستاد.
آنگه بر سبيل تهكم و سخريت گفتند: آرى، مردى حليم و رشيد و عاقل و بردبارى بر صلاح جواب داد و گفت: اى قوم! بينيد و دانيد. اگر من بر حجّت و بيّنت و نصرت باشم از خداى خود و خداى مرا روزى دهد روزى نيكو. بهرى [گفتند ]يعنى حلال پاكيزه، بى آنك مرا نجسى و تطفيفى بايد كرد، و بعضى دگر گفتند مراد علم و معرفت است، و گفته اند مراد نبوت است، و گفته اند ايمان و هدايت است؛ براى آنكه به اعلام و تمكين اوست.
و من نمى خواهم تا خلاف كنم شما را با آنكه شما را نهى مى كنم از آن؛ يعنى من نمى خواهم تا شما را چيزى فرمايم و آن نكنم يا شما را از چيزى نهى كنم و آن را

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137700
صفحه از 592
پرینت  ارسال به