235
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

قولى دگر آن است كه جناح كنايت است از برادر؛ يعنى دست در آستين برادرت هارون كن تا برون آيد دستت سفيد بى علتى و آفتى از پيسى.
به قول جمله مفسران، موسى عليه السلام دست در بغل كرد و بيرون آورد. چندانى نور از آن مى تافت كه آفتاب را غلبه كرد.
تا به تو نمايم از آيات بزرگ ترين ما؛ تا ما از آيات خود آيت مهترى به تو نماييم.
آنگه چون او را نبوت داده بود و اظهار معجزات كرده بود بر دست او، او را گفت: اكنون به نزديك فرعون رو و او را دعوت كن كه او طاغى شده است و پاى از حدِّ خود بيرون نهاده، او بنده ضعيف مُدَبَّر است، دعوى خدايى مى كند. ۱
اما اشارت در اين دو برهان دو معجز است ـ كه در آيه گفت ـ : يكى عصا و يك يد بيضا. حق تعالى گفت: اين دو معجز تو را دو حجت است به فرعون و قوم او كه ايشان گروهى اند فاسق كافر، خارج از فرمان خداى تعالى.
موسى عليه السلام گفت: بار خدايا! من از ايشان يكى را كشته ام، مى ترسم كه مرا بكشند و برادر من كه هارون است از من فصيح زبان تر است، بفرست او را تا با من يار شود كه من مى ترسم كه ايشان مرا به دروغ دارند.
حق تعالى اين دعا به اجابت مقرون كرد، گفت: ما دست تو قوى كنيم به برادرت و هارون در اين وقت به مصر بود، و شما را حجتى و برهانى كنيم كه ايشان به شما نرسند به آيات و بينات و معجزات [ما]؛ شما و اتباع شما غالب باشيد.
چون موسى به ايشان آمد به آيات ما، گفتند: نيست اينكه تو آورده اى، الاّ جادويى فرا يافته، نكو ساخته و ما اينكه تو مى گويى در پدران اول خود نشنيده ام. موسى عليه السلامگفت در جواب ايشان: خداى من داناتر است به آن كس كه او حق بياورده است از نزديك تو [او] و نيز عالم [تو] است كه عاقبت و انجام براى آخرت كه را خواهد بود به ثواب و نعيم و كار چنين آمد كه ظالمان و ستم كاران فلاح و ظفر نيابند. فرعون

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۳۶ ـ ۱۴۰.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
234

عبداللّه عباس گفت: موسى عليه السلام زاد و متاع خود بر عصا نهادى و برگرفتى او را به منزله راحله بود و چون خسته شدى، بر او نشستى و در زير ران او رهوار مى رفتى و وقتها با او در راه مى رفتى و با او حديث مى كردى تا انس بودى او را با او، و جايى كه طعام نداشتى بر زمين زدى، آنچه او را بايستى از قوت [روز] بر آمدى و چون تشنه شدى، بر زمين زدى چشمه آب بر آمدى، و چون جايى فرود آمدى و از آفتاب رنجش بودى، به زمين فرو زدى، در حال شاخ بكشيدى و برگ بياوردى و سايه گستردى و چون ميوه آرزو كردى او را، خداى تعالى شاخها پديد كردى و ميوه بر او پديد آمدى و چون بخفتى آن را به شبانى گوسفندان بداشتى تا سباع و هوّام را از آن باز داشتى و چون به چاهى رسيدى كه در او آب بودى و او رسن و دلو نداشتى آن عصا به چاه فرو گذاشتى بر طول چاه دراز شدى و شعبهاى او بر شكل دلو شدى تا او آب برآوردى براى خود و گوسفندان و چون به شب فرود آمدى به زمين فرو زدى مانند دو مشعله از او روشنى بتافتى و چون در زمين نشيب شدى، عصا دراز شدى و چون بر زمين فراز رفتى، كوتاه شدى.
خداى تعالى گفت: بينداز اين عصا را اى موسى! بينداخت. ناگاه ديد كه مارى شد و تاختن مى كرد.
اهل اشارت گفتند: چون موسى عصا بينداخت و مارى شد، آهنگ موسى كرد. بگريخت موسى از او. خداى تعالى گفت: يا موسى، اين نه آن است كه مى گفتى، اين چوب من است؟ كسى را ديدى كه از اعضاى [كالاى] خود بگريزد؟ گفت: بار خدايا! اين چه حال است؟ گفت: اين براى آن است تا بدانى كه جز به من اعتماد نبايد كردن كه آنكه جز من اعتماد كند، مُعْتَمَد او چنين آيد در قلب [العصا حيّةً]. گفت: بگير اين عصا را و مترس كه ما او را با حالت اول بريم. و دست در زير بغل بر، و گفتند: يا زير بازو. دگر جاى گفت: «و اَدْخِلْ يَدَكَ فى جَيبِك»۱ ؛ دست در گريبان كن. و

1.نمل (۲۷): آيه ۱۲.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136802
صفحه از 592
پرینت  ارسال به