نهاديم؛ يعنى بر ايشان لعنت كرديم، لعنتى ملازم كه در دنبال ايشان بنگرد و روز قيامت از جمله مقبوحان و مفتونان [ممنوعان] باشند. آنگه موسى را كتاب داديم، يعنى تورات، پس از آنكه هلاك كرديم قرنهاى پيشين را، يعنى اُمّتان پيشين را براى آن، تا بصيرت و بيّنت و حجّت و بيان مردمان باشد و هُدىً و لطف و بيانى و رحمتى تا همانا انديشه كنند.
چون ما وحى كرديم و كار بر او گذارديم و خبر داديم او را به اوامر و نواحى و عهد كرديم با او و تو از جمله حاضران نبودى آنجا تا پاداشتى آنچه در آنجا رفت وليكن ما بيافريديم گروهى را و عمر بر ايشان دراز شد؛ عهد ما فراموش كردند و امر ما ترك كردند. ۱
رسالت موسى و هارون و دعوت از فرعون
چون خداى تعالى موسى و هارون را به يك جاى اين رسالت فرمود، برخاستند و با هم به مصر آمدند و بر در سراى فرعون تا يك سال مقام كردند كه به او نرسيدند و كس اين حديث با فرعون نگفت. يك روز دربان در سراى رفت و گفت دو مرد يك سال است تا بر در اين سراى مى نشينند و مى گويند ما رسولان خداى جهانيم. فرعون گفت در آريد ايشان را تا ساعتى بر ايشان بخنديم و گفتند ايشان يك سال در اينجا مقام كردند. كس با ايشان التفات نكرد و هر كه سخن ايشان بشنيد، گفت دو ديوانه اند؛ سخنى مى گويند لايق حال وقت نيست و ايشان خداى را نشناختند تا رسول او را باور دارند، تا يك روز مسخره اى بود فرعون را [از] پيش او حديثى مى كرد. در ميان سخن گفت فلان كس هزار بار ديوانه تر است از اين دو ديوانه كه بر در اين سراى دعوى پيغمبرى خدا مى كنند از مدت يك سال باز. فرعون گفت: چه