237
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

نهاديم؛ يعنى بر ايشان لعنت كرديم، لعنتى ملازم كه در دنبال ايشان بنگرد و روز قيامت از جمله مقبوحان و مفتونان [ممنوعان] باشند. آنگه موسى را كتاب داديم، يعنى تورات، پس از آنكه هلاك كرديم قرنهاى پيشين را، يعنى اُمّتان پيشين را براى آن، تا بصيرت و بيّنت و حجّت و بيان مردمان باشد و هُدىً و لطف و بيانى و رحمتى تا همانا انديشه كنند.
چون ما وحى كرديم و كار بر او گذارديم و خبر داديم او را به اوامر و نواحى و عهد كرديم با او و تو از جمله حاضران نبودى آنجا تا پاداشتى آنچه در آنجا رفت وليكن ما بيافريديم گروهى را و عمر بر ايشان دراز شد؛ عهد ما فراموش كردند و امر ما ترك كردند. ۱

رسالت موسى و هارون و دعوت از فرعون

چون خداى تعالى موسى و هارون را به يك جاى اين رسالت فرمود، برخاستند و با هم به مصر آمدند و بر در سراى فرعون تا يك سال مقام كردند كه به او نرسيدند و كس اين حديث با فرعون نگفت. يك روز دربان در سراى رفت و گفت دو مرد يك سال است تا بر در اين سراى مى نشينند و مى گويند ما رسولان خداى جهانيم. فرعون گفت در آريد ايشان را تا ساعتى بر ايشان بخنديم و گفتند ايشان يك سال در اينجا مقام كردند. كس با ايشان التفات نكرد و هر كه سخن ايشان بشنيد، گفت دو ديوانه اند؛ سخنى مى گويند لايق حال وقت نيست و ايشان خداى را نشناختند تا رسول او را باور دارند، تا يك روز مسخره اى بود فرعون را [از] پيش او حديثى مى كرد. در ميان سخن گفت فلان كس هزار بار ديوانه تر است از اين دو ديوانه كه بر در اين سراى دعوى پيغمبرى خدا مى كنند از مدت يك سال باز. فرعون گفت: چه

1.روض الجنان، ج ۱۵، ص ۱۳۴ ـ ۱۳۹.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
236

گفت عند اين حال قوم خود را كه: اى اعيان و اشراف! من نمى دانم خداى شما را جز خويشتن، آتش بر افروز براى من بر گِلِ، يعنى براى من خشت پخته كن، و [آ]جر ساز و براى من كوشك بلند كن تا باشد كه من از آن كوشك بر خداى موسى مطلع شوم و به او فرو نگرم؛ چنين مى پندارم كه او دروغ مى گويد در اينكه مى گويد من پيغامبرم و مرا خدايى هست كه مرا به شما فرستاده است.
اهل سير گفتند: چون فرعون وزير خود هامان را فرمود تا كوشك بنا كنند، او پنجاه هزار مرد بَنّا را و استادان صنعت بنا را و درودگر و كارگر و آهنگر را جمع كرد، جز مزدوران و اتباع آن بنا بكردند و چندانى در هوا بيفراشتند كه ممكن بود؛ چنان كه در كُلِّ زمين از آن رفيع تر بنا نبود و چنان ساختند كه مرد سوار بر او تواند شد.
چون فارغ شدند فرعون بيامد و بر آنجا برفت و تير در كمان نهاد و بينداخت. گفت: براى امتحان و فتنه او تير خون آلود بازگشت. او گمان برد كه خصم را كشته است. گفت: فارغ شدم از خداى موسى.
حق تعالى جبرئيل را فرمود تا پرى بر آن كوشك زد و او را سه پاره كرد. يك پاره از او به لشگر فرعون زد، هزار هزار مرد بكشت و يك پاره از او در دريا ريخت و يك پاره به مغرب انداخت و از آنان كه در كوشك عمل كرده بودند، كس نماند، و الاّ هلاك شدند.
فرعون و لشكرش در زمين استكبار كردند و ترفّع و بزرگى نمودند به ناحق و گمان بردند كه ايشان با ما نخواهند آمدن، ما او را و لشكر او را بگرفتيم به عذاب و در دريا انداختيم ايشان را. قتاده گفت: آن دريايى است از وراى مصر آن را آساف [اَساق] گويند. خداى تعالى فرعون و قومش را در آنجا غرق كرد.
بنگر عاقبت كار ظالمان و كافران به كجا رسيد و چگونه بود. ما ايشان را امامانى و پيشوايانى كرديم كه مردمان را به دوزخ خوانند و روز قيامت ايشان را ناصرى و يارى نباشد و كس نصرت ايشان نكند و ما در دار دنيا لعنت به دنبال ايشان در

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135624
صفحه از 592
پرینت  ارسال به