241
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

ابن جريج گفت: خداى تعالى وحى كرد به موسى كه بنى اسرائيل را بفرماى تا هر چهار خانه به يك خانه شوند و در هر سراى كه ايشان باشند، بره اى بكشند و درِ سراى به خون او آلوده كنند كه من فرشتگان را خواهم فرستاد تا كودكان آل فرعون را هلاك كنند و علامت ايشان آن است كه در سراى نشوند كه بر در آن سراى اثر خون بود.
آنگه بفرماى تا آرد بسريشند و همچنين فطير پزند تا زود باشد، آنگه تو با بنى اسرائيل برو تا به كنار دريا تا من بفرمايم كه چه بايد كرد. موسى عليه السلام همچنين كرد. چون در روز آمدند، فرعون گفت بنگر تا موسى چون كرد مالهاى ما بستدند و فرزندان ما را بكشتند. آنگه بفرمود تا سرير او را از شهر بيرون بردند و بر اثر ايشان لشكر كشى كرد هزار هزار و پانصد هزار پادشاه [مصوّر] را كه در دست و رنجن زرين داشتند [و] با هر پادشاهى هزار مرد بودند. آنگه فرعون فرمود تا در شهرها ندا كردند و لشكر را جمع كردند و گفتند: اين گروهى اندك و ايشان ما را به خشم آورده اند به مخالفت ما در دين و بالهاى ما كه برده اند و فرزندان ما را كه بكشتند و بى دستورى ما از شهر ما برفتند. ۱
***
خداى تعالى آنگه گفت: تو و برادرت بروى به آياتى و سستى مكن در ذكر و ياد كردن من. به نزديك فرعون شويد كه او طاغى و ياغى شده است. او را نرم سخن گوييد تا باشد كه او تذكر و انديشه كند يا ترسد.
اهل اشارت گفتند: با او سخن لطيف گوى كه او بر تو حق تربيت دارد و تو را پدرى كرده است، حق خدمت دارد بر تو. گفتند خداى تعالى او را گفت: فرعون را بر ايمان وعده دهى به برنايى كه با آن پيرى نباشد و بقاى ملك براى او تا به مردن و

1.روض الجنان، ج ۱۴، ص ۳۱۳ ـ ۳۱۹.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
240

بُحَيره بگذشت آن روز.
مردمان را گفتند شما حاضر خواهيد آمدن تا باشد ما به دنبال اين ساحران برويم و ايشان را متابعت كنيم، اگر ايشان غالب باشند.
چون آمدند سحره، گفتند فرعون را: آيا از براى ما اجرى خواهد بودن، اگر چنان باشد كه ما غالب آييم. گفت: آرى و شما پس از اين جمله مقربان و نزديكان باشيد. موسى آن جادوان را گفت: بيندازيد، آنچه خواهيد انداختن. ايشان آن چوبها و رسنها كه داشتند بينداختند، و قالوا كه ما غالب خواهيم آمدن و غلبه ما را خواهد بود.
موسى عليه السلام عصاى خود بينداخت. در حال آنچه به روزگار دراز ساخته بودند از چوبها و رسن هاى مار پيكر و اژدها پيكر فرو برد، جادوان كه آن بديدند، به اول نظر بدانستند كه آنچه موسى عليه السلام كرد از جنس سحر نيست و به سحر آن نتوان كرد؛ چه ايشان اسرار جادويى نيك دانستند و بر آن واقف بودند. حالى بر وى درافتادند سجده كنان و گفتند ما ايمان آورديم به خداى جهانيان. آنگه براى آنكه ايهام نيفكند. فرعون كه مرا مى خواهند به اينكه مى گويند قيد زدند كه خداى موسى و هارون.
فرعون گفت: ايمان آورديد به موسى، پيش از آنكه من شما را دستورى دهم او مهتر و انباز شماست كه شما را سحر آموخت بدانيد اينكه كرديد و بچشيد وبال اينكه اقدام كرديد بر آن. من دستها و پايهاى شما ببرم از خلاف؛ يعنى به خلاف يكديگر؛ يعنى پاى چپ و دست راست و همه را بر دار كنم.
گفتم هيچ باكى نيست كه ما با خداى خود مى شويم و باز گشتن ما با اوست. ما طمع داريم كه خداى ما خطاهاى ما بيامرزد؛ براى آنكه ما اول مؤمنانيم از قوم فرعون و از اهل زمانه.
خداى تعالى فرمود: ما وحى كرديم به موسى كه بندگان مرا ببر به شب كه فرعون و قوم او در پى شما بيايند.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137925
صفحه از 592
پرینت  ارسال به