را گفت: خداى شما كيست اى موسى؟ اين خطاب با موسى كرد؛ براى آنكه با او استنباط داشت. موسى گفت: خداى ما آن است كه هر چيزى بداد خلقش را. ۱
آنگه هدايت داد ايشان را از بيان و الطاف و تسهيل و تيسير.
فرعون موسى را گفت: حال آن اُمّتان گذشته چيست؟ و اين آنگه گفت كه موسى گفت «يا قوم اِنّى اَخافُ عَلَيْكُم مِثلَ يَومِ الاَحزابِ مِثل دَأبِ قَومِ نوحٍ و عادٍ و ثَمودَ و الَّذين مِن بَعْدِهِم» . ۲ گفت: حال اينان كه گفتى چيست اكنون؟ او گفت: علم به احوال ايشان به نزديك خداست، خطا نكند آن را و اين بر او فرو نشود و فراموش نكند و عالم الذّات است و همه معلومات معلومِ اوست. او آن خداست كه زمين به گهواره شما كرد تا در او بياراميد و در او بگرديد و آرامگاه شما باشد و براى شما در او راهها پيدا كرد تا در او مى رويد به سفرها و مقاصد و حوائج خود مى جوييد و براى شما آبى از آسمان فرو فرستاد يعنى باران. آنگه از مغايبه با خبر دادن آمد از خود بر سبيل تعظيم. پس بيرون آورديم به آن جفت هايى را از روييدنى مختلف به جنس و رنگ و شكل و طعم و طبع و بوى و بهرى و سبز و بهرى سرخ و بهرى زرد و بهرى شور و بهرى نافع و بهرى كبود و بهرى لعلى و بهرى سفيد و بهرى سياه و بهرى گرم و بهرى سرد و بهرى خشك و بهرى تر و بهرى تلخ و بهرى شيرين و بهرى با مضرّت و بهرى گوارنده و بهرى گزاينده و بهرى زهر و بهرى ترياق و بهرى درد، بهرى دوا تا بدانى كه به طبع نيست و به دهر نيست و به هوا نيست و به ستاره نيست. جز فعل قادر حكيمِ مريد نيست كه به حسب مصلحت چنان كه خواست و مصلحت شناخت بيافريد و بيرون آورد تا تو به فصل ربيع بروى و در او نگاه كنى، راحت چشمت باشد و نُزهَتِ دلت و زيادت يقينت و ره نماينده ات به خالقى و مدبرى و گفتيم ايشان را كه بخوريد، بچرانيد در او چهارپايانتان را، چو اين نباتها بعضى طعمه شماست و بهرى