سنگى بياوردند. او سر سوى آسمان كرد، خداى تعالى جاى او در بهشت به او نمود. او جان بداد و سنگ بر او زدند و او جسد بلا روح بود و خداى (جل جلاله) بهتر است و باقى تر، و ما اختيار بهتر كرديم بر بتر، و باقى بر فانى. ۱
كار چنين افتاد كه هر كه او با پيش خداى شود گناهكار، او را دوزخ بود و نصيب او دوزخ بود؛ نبميرد در آنجا تا باز رهد و زنده نباشد زندگانى كه او را در آن راحتى بود و خيرى [و راحتى باشد]؛ بل زندگانى بُوَد كه مرگ از آن به باشد.
هر كه با پيش خداى مى شود مؤمن و عمل صالح كرده باشد، ايشان را درجات بلند باشد؛ و مراد به درجات، امّا منازل و غُرف باشد و اِمّا قدر و منزلت به حسب استحقاق.
جنات بدل درجات است، آن درجات چه باشد؟ بهشتها[ى] مقام كه در زير درختان آن جويها روان باشد و آن جزاى پاداش آن بود كه او مُتَزكّى باشد. و تَزَكّى تَكَلّف زكى باشد و تكلّف براى آن گفت كه اگر به طبع بودى، بر او ثواب نبودى و آنچه تكليف متناول باشد، آن را تحمل مشقت آن به تكليف توان كرد.
ما وحى كرديم به موسى كه بندگان مرا در شب از مصر ببر، يعنى بنى اسرائيل را، و براى ايشان در دريا راهى خشك بزن كه در او آب و گل نباشد تا ايشان در او بروند. در آن راه نترسى از دريافت فرعون شما را، و از غرق نترسيد.
فرعون لشكر از قفاى ايشان ببرد و آنگه بود كه وقت هلاك فرعون بود و نجات بنى اسرائيل. خداى تعالى فرمود: حَليهاى بَرِ ايشان به عاريت بخواهيد و در شب برويد. هم چنين كردند و بنى اسرائيل هفتاد هزار مرد بودند. فرعون بفرمود تا لشكر جمع شدند با ششصد هزار [سيصد هزارشان] مرد، بر اثر ايشان برفت به كنار دريا. به ايشان رسيد. ايشان از پيش نگاه كردند، دريا ديدند و از پس دشمن، موسى را