251
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

افكند تا از آن حال بى خبر ماندند و در آن شب خداى مرگ بر اطفال قبطيان افكند تا هيچ سراى نماند كه در او يكى و درو كمتر و بيشتر اطفال فرمان نيافتند.
قبطيان بامداد به در آمد مُعزّى همه را تعزيه بود به دفن آن مردگان مشغول شدند و با تفقّد و تفحص بنى اسرائيل نپرداختند تا نماز ديگر بيگاه نزديك شب چون در شهر نگاه مى كردند، هيچ كس از بنى اسرائيل نمى ديدند. عجب داشتند. طلب كردند، كس را نديدند. فرعون را خبر دادند از گريختن بنى اسرائيل.
فرعون گفت: ايشان از من كجا توانند گريختن. امشب وقت [نماند] نماز بباشيد تا فردا بامداد بر اثر ايشان [برويم] را باز آريم.پس بفرمود تا لشكرها جمع شدند و مناديان ندا مى كردند كه «إِنَّ هو?لاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِيلُونَ * وَإِنَّهُمْ لَنا لَغائِظُونَ * وَإِنّا لَجَمِيعٌ حاذِرُونَ» . و تعبيه ساختند و موعد كردند كه خروس بانگ كند برويم. حق تعالى چنان تقدير كرد كه آن شب در همه ۱ دنيا هيچ خروس بانگ نكرد تا روز روشن شد.
فرعون لشكر ۲ بساخت و هامان را با هزار ۳ هزار و نهصد هزار سوار بر مقدمه بفرستاد و فرعون بر ساقه لشكر مى رفت با هفتاد هزار سوار ۴ با جامهاى سياه و رايتهاى سياه و اسبان سياه.
موسى عليه السلام در پيش ايشان مى رفت، هارون بر مقدمه او و او بر سايه لشكر همچنين ۵ مى رفتند ۶ تا به كنار ۷ دريا رسيدند و آب دريا در غايت زياده بود. باز پس نگاه كردند، لشكر ديدند در پيش، دريا و از پس، لشكر فرعون. ۸
موسى عليه السلام فرو ماند. در خداى تضرّع كرد. بنى اسرائيل گفتند: يا موسى عليه السلام، چه

1.خاضع: همه در دنيا.

2.خاضع: «لشكر» ندارد.

3.خاضع: با هزار سوار و نهصد هزار سوار.

4.نسخه ح: همه جامها.

5.نسخه ح: هم چونين.

6.نسخه خاضع: رفتند.

7.«از تا به كنار» تا «زياده بود» در نسخه ۲۰۴۴ نيست.

8.لشكر ديدند در پس و دريا از پيش لشكر.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
250

خداى را دعا كرد، گفت: بار خدايا! هر كه گور يوسف و جاى آن نداند، چون من ندا كنم آواز من مشنوان ۱ او را.
آنگه موسى عليه السلام برخاست ۲ و بر محافل بنى اسرائيل گذر ۳ مى كرد و آواز مى داد كه هر كس كه از شما جاى گور يوسف شناسد ۴ مرا راه نمايد. نمى شنيدند تا در خبر هست كه از ميان دو مرد مى گذشت نزديك و به آواز بلند ندا مى كرد و ايشان آواز او را نمى شنيدند و به دعاى او براى ۵ آنكه نمى دانستند تا برسيد به عجوزى كه آواز او بشنيد و گفت: يا موسى ۶ ! من دانم جاى گور يوسف و لكن تو را راه نمايم [ننمايم] تا براى ۷ من چندان دعا نكنى و از ۸ خداى چند حاجت نخواهى.
موسى عليه السلام گفت: از خداى دستورى خواهم تا خداى دستور دهد مرا كه براى تو دعا كنم؟ از خداى تعالى درخواست. خداى تعالى رخصت داد. موسى گفت: يا عجوزه! چه خواهى؟ گفت: از خداى درخواه تا جوانى و قُوّت با من دهد و چون بروى از اينجا با خود ببر.
موسى عليه السلام در حق او اين دعا بكرد و خداى اجابت كرد. گفت: اكنون گور يوسف مرا بنماى. آمد تا به جايى و اشارت كرد در ميان رود نيل و گفت: اينجاست. خداى را دعا كن تا آب از اينجا ببرد تا گور پيدا شود.
موسى عليه السلام خداى را دعا كرد. آب رود نيل از بالا باز ايستاد و آنگه از زير او بود، برفت و گور يوسف پيدا شد. موسى عليه السلامبفرمود تا آن جاى بشكافتند و يوسف عليه السلام را از آنجا بيرون آوردند، در تابوتى از سنگ مرمر نهاده و ببرد و بفرمود تا به شام دفن كردند و حق تعالى به دعاى موسى و معجزه او آن شب دراز كرد و خواب بر قبطيان

1.خاضع: شنوان...

2.خاضع: برخواست.

3.خاضع: گذر كرد.

4.نسخه ح: بداند.

5.نسخه ح: بر آنكه.

6.نسخه ح: با موسى.

7.نسخه خاضع: از براى.

8.نسخه ح: «و از خداى» ندارد.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137331
صفحه از 592
پرینت  ارسال به