259
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

سحر نتواند كرد و اگر او خفته، عصا با شما [قتال] كند او ساحر نيست. پيش او مرويد كه او غالب آيد شما را.
ايشان متفكر بيامدند و حيلت ساختند تا موسى را خفته يافتند و عصا در پيش او به زمين فرو برده غنيمت شناختند. آمدند تا عصا برگيرند، عصا اژدها شد و روى به ايشان نهاد، ايشان بگريختند و فرعون را گفتند اين مرد جادو نيست و اين قصه بگفتند و برفتند و اختيار مقابله موسى نكردند.
كعب الاحبار گفت: دوازده هزار مرد بودند. سُدّى گفت: سى هزار مرد بودند. عكرمه گفت: هفتاد هزار مرد بودند. محمد بن المنكدر گفت: هشتاد هزار مرد بودند و گفتند قول جامع آن است كه هفتاد هزار مرد بودند كه پيش فرعون آمدند از اقطار جهان فرعون هفت هزار را برگزيد همه ساحران ماهر، آنگه از ايشان هفتصد برگزيد، آنگه از ايشان هفتاد برگزيد. مقاتل گفت: رئيس ايشان شمعون نام بود. ابن جريج گفت: يوحنه. عطا گفت دو برادر بودند: يكى را ناقص نام بود و يكى مداين الصغير. آنگه فرعون را گفتند: ما را مزدى خواهد بود، اگر غالب شويم؟ او گفت: آرى شما را به نزديك من مزد و پاداش به خير خواهد بود و بر سرى از جمله مقربان و نزديكان من باشيد و پايه شما به نزديك من رفيع بود و منزلت بلند. ۱
چون سحره بيامدند و در مقابله موسى بايستادند، موسى عليه السلام ايشان را دعوت كرد و با خداى خواند و از خداى سخن گفت و از مآل و مرجع و ثواب و عقاب؛ ايشان با يكديگر نگريدند و گفتند سخن اين مرد به سخن ساحران نماند. و آن روز زينت بود كه موعد ايشان بود و آن عيدى و موسمى بود ايشان را.
عبداللّه عباس گفت: اول روز بود از سال، روز نوروز و اول هفته روز شنبه. ابن زيد گفت اين مجمع ايشان را به اسكندريه بود. چون موسى عصا بينداخت و اژدها شد

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۲۷ ـ ۳۳۳.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
258

جمع كنند تا كار موسى بنگرند. اگر سحر است و جادو، جوابش بدهند به سحرى كه آن را غالب باشد و اگر سحر نيست و او صادق است، رأى در حقّ او بزنند. گفتند: رأى آن است كه كودكان را بفرستى به ديهى كه در آنجا جاودان بودند تا جادويى بياموزند و آن ديه را عرما خواندند، هفتاد و دو كودك را اختيار كردند. هفتاد از بنى اسرائيل و دو از قبط و با موسى وعده بكردند و مهلتى بخواستند و موسى عليه السلاممهلت بداد. آن كودكان آنجا رفتند و مدتها سحر آموختند تا ساحران تمام شدند، ايشان را با پيش فرعون فرستادند و گفتند ما اينان را سحر آموختيم كه ساحران عالم را غلبه كنند از هر سحرى كه در زمين باشد، الاّ كه كار سماوى باشد كه اينان طاقت آن ندارند.
و قولى ديگر آن است كه فرعون كس فرستاد در اقطار جهان تا هر كجا ساحرى بود، او را بياوردند. چون پيش فرعون آمدند. قصه موسى و عصا با ايشان بگفت. ايشان گفتند اگر اين مرد ساحر است، ممكن نيست كه ما را غلبه تواند كرد و ما او را غالب باشيم، و اگر جادو نيست و كار او سماوى است، ما به او هيچ نتوانيم كرد. جادوان پيش فرعون آمدند.
مفسران در عدد سحره خلاف كردند. مقاتل گفت: هفتاد و دو مرد بودند: هفتاد اسرائيلى و دو قبطى. كلبى گفت هفتاد مرد بودند بيرون از دو رئيس كه ايشان را بودند كه ايشان دو مردِ استاد زيرك بودند و در دهى مسكن داشتند كه آن را نينوى گفتند چون مرد فرعون آمد و ايشان را خواند ايشان بيامدند. عطا گفت ايشان برخاستند و به سر گور پدر خود شدند و آواز دادند و گفتند اى پدران ما! فرعون ملك قبط، كس فرستاده است ما را مى خواند و مى گويد مردى آمده است، عصايى دارد كه هيچ سنگى و آهنى و چوبى رها نمى كند، الاّ فرو مى برد. ما پيش او رويم يا نرويم؟ از آن گور آواز مى آمد كه برويد و جهد كنيد تا او را خفته يابيد. آنگه عصاى او بدزديد. اگر ساحر است، عصا به دست شما افتد و او از كار بماند كه ساحر خفته

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137194
صفحه از 592
پرینت  ارسال به