سحر نتواند كرد و اگر او خفته، عصا با شما [قتال] كند او ساحر نيست. پيش او مرويد كه او غالب آيد شما را.
ايشان متفكر بيامدند و حيلت ساختند تا موسى را خفته يافتند و عصا در پيش او به زمين فرو برده غنيمت شناختند. آمدند تا عصا برگيرند، عصا اژدها شد و روى به ايشان نهاد، ايشان بگريختند و فرعون را گفتند اين مرد جادو نيست و اين قصه بگفتند و برفتند و اختيار مقابله موسى نكردند.
كعب الاحبار گفت: دوازده هزار مرد بودند. سُدّى گفت: سى هزار مرد بودند. عكرمه گفت: هفتاد هزار مرد بودند. محمد بن المنكدر گفت: هشتاد هزار مرد بودند و گفتند قول جامع آن است كه هفتاد هزار مرد بودند كه پيش فرعون آمدند از اقطار جهان فرعون هفت هزار را برگزيد همه ساحران ماهر، آنگه از ايشان هفتصد برگزيد، آنگه از ايشان هفتاد برگزيد. مقاتل گفت: رئيس ايشان شمعون نام بود. ابن جريج گفت: يوحنه. عطا گفت دو برادر بودند: يكى را ناقص نام بود و يكى مداين الصغير. آنگه فرعون را گفتند: ما را مزدى خواهد بود، اگر غالب شويم؟ او گفت: آرى شما را به نزديك من مزد و پاداش به خير خواهد بود و بر سرى از جمله مقربان و نزديكان من باشيد و پايه شما به نزديك من رفيع بود و منزلت بلند. ۱
چون سحره بيامدند و در مقابله موسى بايستادند، موسى عليه السلام ايشان را دعوت كرد و با خداى خواند و از خداى سخن گفت و از مآل و مرجع و ثواب و عقاب؛ ايشان با يكديگر نگريدند و گفتند سخن اين مرد به سخن ساحران نماند. و آن روز زينت بود كه موعد ايشان بود و آن عيدى و موسمى بود ايشان را.
عبداللّه عباس گفت: اول روز بود از سال، روز نوروز و اول هفته روز شنبه. ابن زيد گفت اين مجمع ايشان را به اسكندريه بود. چون موسى عصا بينداخت و اژدها شد