261
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

برخاسته به مانند نيزها و اين عصا دو سر بود. آن دو سر دو زُفر گشت اين مار را فراخى دوازده گز بود درو دندانهاى بزرگ سطبر او را آوازى بود از دهن و دمش از بينى و به هر آنى از رفتن بر زمين دهن بر نهاد و به يك بار آن چهل خروار چوب و رسن فرو برد و زمين ساده كرد از آن، و آهنگ قوم فرعون كرد و ايشان ازو بگريختند و بر هم افتادند تا از آن ازدحام و مدافعت بيست و پنج هزار مرد بمردند. و فرعون به هزيمت برفت و عقل و هوش رميده و آن روز چهار صد نوبت اطلاق افتاد او را، پس از آنكه به چهل روز يك بار عادت داشت كه به حاجت بنشستى و چنان شد [كه] در شبانه روزى تا به مردن چهل [بار] اطلاق مى بود او را و آنچه ايشان مى كردند به ساليان دراز باطل شد و نيست گشت.
و ساحران را بر روى در آوردند كه چون آن بديدند، مالك نبودند و قادر بر خود از سرعت آنكه ايشان به وهلت اول كه نظر كردند، علم حاصل شد، به روى در آمدند به سجده، پنداشتى كه كسى ايشان را به روى در آورد، گفتند: ايمان آورديم به خداى جهانيان.
ساحران چون چنان ديدند، به ادنى ۱ مايه نظر كه كردند، ايشان را علم حاصل شد به آنكه آن معجزى است خارق عادت و او پيغمبر است و آنچه مى گويد راست مى گويد. به روى در آمدند و سجده كردند و گفتند ما ايمان آورديم به خداى جهانيان كه خداى موسى و هارون است.
در خبر است كه در ميان ايشان هفتاد و دو مرد بودند پشت خم شده از پيرى، و علما و بزرگان ايشان بودند و گفتند ايشان را چهار رئيس بودند: سابور و عازور و حمطحط [حطحط] و مصفى. و اول ايشان ايمان آوردند، پس ديگران متابعت كردند. فرعون چون آن بديد، بر سبيل تجلّد و جبارت گفت: ايمان آورديد به

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
260

دنبال [او] تا به سحره برسيد و از ميان [اين] دو جاى مسافتى بعيد است. چون سحره آن عدد كه بودند، جمع شدند و فرعون و لشكر به صحرا آمدند و خلايق عالم از جوانب بر آن [ميعاد] جمع شدند، موسى عليه السلام در وعظ گرفت و گفت: بر خداى دروغ فرا مى بافى كه پس بيخ شما بكند به عذاب و دروغزن خايب و نوميد بُوَد.
ايشان گفتند: اين سخن جادوان است. آنگه آنچه داشتند از حبال و عصا در خبر چنان است كه بر چهل شتر نهاده بودند و رسنها بود و عصاها مار پيكر بكرده و اژدها پيكر چوبها مجوف كرده و زيبق در ميان آن كرده و رسنها به زيبق اندوده و آنگه زير زمين مُجَوّف كرده بودند و در زير آن آتشى بر كرده و چنان ساختند كه وقت چاشتگاه بود عند ارتفاع النَّهار تا آفتاب از بالا تابش كرد و آتش از زير قوّت كرد. آنگه موسى را گفتند: اول تو بيفكنى عصاى خود، يا ما آنچه داريم؟ موسى عليه السلام گفت: شما بيفكنيد، آنچه خواهيد فكند.
ايشان را آن چهل خروار چوب و رسن كه داشتند، بيفكندند بر اين شكل كه گفتيم زيبق را از آنجا كه عادت تو است با گرماى آفتاب و حرارتِ آتش ساكن نماند، متحرّك شود؛ چنان كه به جنبش در آمدند؛ چنان كه به قوم نمودند و بعضى شبهه حاصل آمد. حق تعالى وحى كرد بدو و گفت: مترس كه آنچه ايشان نمودند، شبهه است و آنچه با تو است حجّت است و حجت غالب باشد شبهه را به هر حال.
و وحى كرد به موسى كه يا موسى! عصا بينداز. موسى عليه السلام عصا بينداخت؛ حالى اژدهايى گشت كه هر چه ايشان به يك سال ساخته بودند، به يك ساعت فرو برد، اژدهايى سياه از شترى بُختى مهتر و پاى سطبر كوتاه و دنبالى دراز. چون با دنبال نشستى از بالا [ى] باره شهر بودى به سر و گردنى. دنبال به هيچ نزد، الاّ پست كرد و [پاى] بر هيچ ننهاد، الاّ خرد كرد. از دهنش آتش بيرون مى آمد و چشمهايش به مانند دو چراغ مى افروخت و از او آتش بيرون مى آمد. و بر گردن مويهاى دراز داشت

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137176
صفحه از 592
پرینت  ارسال به