كرد، بت پرستيدى. پس هم عابد بود و هم معبود. سُدّى گفت: او و قوم او پيش از آن كه دعوى خدايى كرد، گاو پرستيدندى؛ هر كجا گاوى نكو ديدندى، گفتندى اين خدا [است] و او را عبادت كردندى. گفت: براى ميل و دوستى ايشان گاو را. سامرى از ميانه حيوانات، گوساله اختيار كرد. زجّاج گفت: او اصنامى اختيار كرد براى قومش تا آن را پرستيدندى تَقَرُّباً اِلَيه؛ چنان كه بت پرستان گفتند «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاّ لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللّهِ زُلْفى»۱ و روايت كرد ابو عُبيده كه حسن بصرى را پرسيدند كه فرعون چيزى پرستيدى؟ گفت: بزى بزرگ داشت، آن را پرستيدى. ۲
و براى آنكه قوّت موسى عليه السلام آمده بود، گفت: هم باسر آن كار شويم كه به اوّل مى كرديم از كشتن پسران بنى اسرائيل و رها كردن دختران و ما از بالاى ايشان قاهر و غالبيم و ايشان ذليل و اسير مااند.
قوم موسى با موسى اين شكايت كردند. موسى گفت قومش را، از خداى يارى بخواهيد و صبر كنيد و پناه دهيد. زمين خداى راست به ميراث، به آن كس دهد كه خواهد از بندگان، و انجام پرهيز كاران را باشد براى آنكه ايشان با ثواب خداى [شوند].
قوم موسى بر سبيل توجّع و تألّم گفتند: اى موسى! يا نبى اللّه ! دانى كه اينان ما را رنجور داشتند پيش از آمدن تو و نيز پس از آنكه تو بيامدى. چون در هر دو حال ما را در رنج مى بايد بود، آخر فرق چيست ميان حضور و غيبت تو.
***
ايذاى ايشان قوم موسى را آن بود كه وَهب گفت: قوم فرعون بنى اسرائيل را بنده گرفته بودند. ايشان را كارهاى گران فرمود؛ چون سنگ كندن از كوه و نقل كردن و بناى كوشكها و سراها كردن و انواع حِرَف صناعات از گلگيرى و آهنگرى و درود