و در معنى تجلى خلاف كردند. عبداللّه عباس گفت: نور او بر كوه طور پيدا شد. ضحّاك گفت حق تعالى بفرمود تا از اين حجابها چندان نور بتافت كه [از] تن [بينى ]گاوى بيرون آيد. عبدالسلام و كعب الاحبار روايت كردند كه چندان نور عرش پيدا كرد كه به سوراخ سوزنى برود و اينان به لفظ عظمت گفتند.
سُدىّ گفت: به مقدار سر انگشتى و مراد انگشت كهين و رفع كرد اين روايت را به انس از رسول عليه السلام كه او اين آيه مى خواند. آنگه انگشت مهين بر بند انگشت كهين نهاد و گفت: اين مقدار نور خداى تعالى تجلى فرمود بر كوه. كوه به زمين فرو شد.
حسن بصرى روايت كرد كه خداى تعالى وحى كرد به كوه كه تو طاقت رؤيت من ندارى. كوه به زمين فرو شد و موسى درو مى نگريد تا هيچ نماند. ۱
خداى تعالى تجلى كرد به كوه براى موسى عليه السلام يعنى در كوه آيتى كرد كه موسى به آن آيت بدانست كه رؤيت بصر بر خداى روا نباشد؛ كوه را پست كرد. بعضى گفتند: چنان كه برفت و بعضى دگر گفتند: ريگ روان شد و اين قول عطيّة العَوفى است. كلبى گفت: پاره پاره كرد تا كوههاى كوچك شد.
انس مالك روايت كند از حضرت رسول عليه السلام در اين آيه كه او گفت: چون خداى تعالى تجلّى كرد به كوه، به شش پاره شد، سه به مدينه افتاد. اُحُد و وَرقان و رَضْوى و سه به مكه افتاد: ثور و ثبير و حرى.
بيشتر مفسران بر آن اند كه آن را ريگ روان كرد تا در جهان مى رود تا به قيامت و بر جاى قرار نگيرد.
موسى بيفتاد بيهوش. وهب گفت: چون موسى عليه السلام سؤال رؤيت كرد، خداى تعالى ابرى و ضيايى فرستاد با رعد و برق و صواعق تا گرد آن كوه در آمد فرشتگان آسمانها را گفت: برويد و بر موسى اعتراض كنيد تا چرا اين سؤال كرد. فرشتگان