275
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

موسى عليه السلام به خوف از حد بگذشت و زبان بر گشاد با ايشان به تسبيح و گفت: بار خدايا! بنده ات را، پسر عمران را فراموش مكن و با خود رها مكن. بار خدايا! ندانم كه از اين ميدان جان به كناره برم يا نه. بار خدايا! اگر بروم، بسوزم و اگر بايستم، بميرم. رئيس فرشتگان گفت: يا موسى! صبر كن آن را كه خواستى همانا خوفت به غايت رسيد و دلت را قرار نماند.
آنگه حق تعالى فرشتگان آسمان هفتم را گفت: حجاب برداريد و اندكى از نور عرش من به موسى نماييد. ايشان حجاب برداشتند و آن نور عرش ماشاءاللّه به موسى نمودند. چون بر كوه تافت، كوه پاره پاره شد و خاك گشت و هر سنگى و درختى كه پيرامن او بود، پست گشت از عظمت آن اندكى نور عرش. و موسى عليه السلامبيفتاد و بيهوش شد. پنداشتى كه روح ندارد و فرشتگان آواز به تسبيح و تهليل بلند كردند و حق تعالى آن سنگى كه موسى بر آن بود، برداشت و بلند كرد تا موسى سوخته نشود، و صاعقه آمد از آسمان آتشى عظيم و آن هفتاد كس را كه اين خواسته بودند، بسوخت و خداى تعالى موسى را به لطف و رحمت دريافت. چون با هوش آمد، گفت: بار خدايا! توبه كردم و ايمان از سر گرفتم و بدانستم كه كس تو را نبيند و هر كه نور تو بيند و فرشتگان دلش در بر نماند، چه بزرگوارى تو و چه بزرگانند فرشتگان تو. اَنْتَ رَبُّ الاَرباب و اِله الآلِهَة و مَلِك المُلوك. لا يَعْدِلُكَ شيءٌ ولا يَقُومُ لَكَ شَيءٌ رَبِّ تُبْتُ اِلَيْكَ الْحَمدُ للّه لا شَريكَ لَكَ رَبُّ العالَمين. ۱ موسى بيهوش بيفتاد از اهوال و كوه بر جاى نماند تا سفيان گفت: جعله دَكّاً. حق تعالى كوه پاره پاره كرد و از جاى برداشت و در دريا انداخت هنوز فرو مى شود تا به روز قيامت خواهد شد و آن جماعت مقترحان به صاعقه بسوختند. ۲
چون موسى عليه السلام بيهوش بيفتاد آن فرشتگان آسمانها گفتند: ما لاِبنِ عِمرانَ

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۷۸ ـ ۳۸۱.

2.همان، ص ۳۸۲.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
274

روى به موسى نهادند از چهار سوى كوه تا از هر جانب چهار فرسنگ بگرفتند. اول فرشتگان آسمان دنيا آمدند، بر صورت گاوانِ ورزا، دهن ايشان به تسبيح و تهليل مى دميد به آوازهاى رعد.
آنگه فرشتگان آسمان دوم آمدند بر صورت شيران، ايشان را جَلَبه بود و آوازى عظيم بود به تسبيح و تهليل. موسى عليه السلام بترسيد و لرزه بر اندام او افتاد و هر موى كه بر اندام او بود، برخاست از ترس و گفت بار خدايا! استقالت كردم و پشيمان شدم. مرا ازين اهوال به كرم برهان. حَبْر فرشتگان و رئيسان گفتند: يا موسى! صبر كن. پس زود به جزع آمدى. آن كس كه آن خواهد كه تو خواستى، ازين صابرتر باشد. تو هنوز چه ديده اى؟ از بسيارى اندك ديده اى.
آنگه فرشتگان آسمان سيم فرود آمدند بر صورت كركسان. آواز ايشان به تسبيح و تهليل بلند شده؛ چنان كه نزديك بود كه كوه بدرّد. گفتى درفش آتش اند.
آنگه فرشتگان آسمان چهارم فرود آمدند و ايشان با هيچ جانور نماندند، به مانند درفش آتش بودند، به رنگ آتش بودند و به خلقت برف بودند و آواز تسبيح و تهليل بر گشاده بيش از [فرشتگان آسمان پيشين] آنگه فرشتگان آسمان پنجم آمدند بر هفت لون.
موسى عليه السلام نتوانست كه در ايشان از شدّت خوف بر جاى بماند. گريستن گرفت و اندامش مرتعش شد. هم حَبْر فرشتگان گفت: بر جاى باش تا چيزى بينى كه طاقت ندارى.
آنگه فرشتگان آسمان ششم آمدند و خداى تعالى ايشان را گفت: برويد و بر آن بنده اعتراض كنيد كه خواست كه مرا بيند. ايشان آمدند بر صورتى و خلقتى عجب در دست هر يكى درختى از آتش، چند درخت خرما و لباس ايشان چون درفش آتش. هر گه تسبيح كردند، اين همه فرشتگان جواب دادند و تسبيح ايشان بود: سُبّوحٌ قدّوسٌ رَبُّ العزّةِ اَبَداً لا يَموت.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136903
صفحه از 592
پرینت  ارسال به