277
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

آن است بيامرز و آنچه تو از من بدانى. بار خدايا! پناه به تو مى دهم از وسوسه نفس و از سوء عمل. حق تعالى گفت: كفايت كردند تو را. گفت: بار خدايا! كدام عمل دوستر دارى؟ [گفت] آنكه بنده مرا ياد دارد و فراموش نكند. گفت: بار خدايا! كدام بنده بد عمل تر باشد؟ گفت: فاجر بدخوى، بروز بَطّال باشد و به شب مردار، چون از مناجات فارغ شد.
گفت خداى تعالى موسى را: من تو را گزيدم به رسالات و پيغامهاى خود بر مردمان و تو را تخصيص كردم از همه حلقان جهان در تحمل رسالت و اداى آن به خلقان. بستان آنچه به تو دادم و از جمله شاكران باش بر آن، يعنى تورات و شريعت و بيان كرد آنچه درو بود.
عبداللّه عباس روايت كرد از رسول عليه السلام كه گفت: چون خداى تعالى موسى را الواح داد، او در الواح نگريد، گفت: بار خدايا! كرامتى دادى مرا كه كس را ندادى پيش از من. خداى تعالى گفت: آنچه تو را دادم بستان و نگاه دار به جدّ و محافظت و چنان ساز كه بر دوستى محمد صلى الله عليه و آله با پيش من آيى. موسى عليه السلامگفت: بار خدايا! محمد كيست؟ گفت: احمد است آنكه من نام او بر عرش نقش كرده ام، پيش از آنكه آسمان و زمين آفريدم به دو هزار سال و پيغمبر من است و صفىّ و حبيب من است و گزيده من از خلقان من، او را دوست تر دارم از جلمه خلقان و جمله فرشتگان. موسى گفت: بار خدايا! چون محمد به نزديك تو اين منزلت دارد، هيچ امت هستند از امت او فاضل تر. حق تعالى گفت: يا موسى! فضل امت او بر ديگر امتان، چنان است كه فضل من بر خلقانم.
موسى عليه السلام گفت: بار خدايا! كاشكى تا من ايشان را بديدمى.
حق تعالى گفت: يا امّت احمد! جواب دادند از اصلاب و ارحام امَّهات و


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
276

وسؤالِ الرُّؤية... . ۱
در اخبار آمد كه بنى اسرائيل گفتند: يا موسى! از خداى بپرس تا او بخسبد يا نه؟ موسى گفت: برويد، محال مگوييد كه خواب بر خداى تعالى روا نباشد. گفتند: تو بپرس تا چه جواب آيد. موسى گفت: بار خدايا! دانى كه چه مى گويند؟ حق تعالى وحى كرد به موسى و گفت: اين سائلان را برِ خود حاضر كن و دو قدح پر آب كن و بر دست گير تا ايشان را اين حال روشن شود. موسى عليه السلامهمچنين كرد كه يك ساعت بود خواب برو غالب شد. دستش بر هم آمد، قدحها بشكست و آب بريخت. از خواب در آمد، قدحها شكسته بود و آب ريخته. جبرئيل آمد و گفت: خداى تعالى مى گويد كه اگر من بخسبم، آسمان و زمين كه نگه دارد كه تو دو قدح نمى توانى داشت. ايشان را شفا حاصل شد و شبهت زايل. ۲
عبداللّه عباس گفت: چون موسى به كوه طور شد به ميقات، حق تعالى او را گفت: به چه آمده اى و چه مى جويى؟ گفت: به طلب هدا آمده ام. حق تعالى گفت: يافتى، اى موسى! آنگه موسى گفت: بار خدايا! از بندگان كه را دوست تر دارى؟ گفت: آنكه مراد ياد دارد و فراموش نكند. گفت: بار خدايا! كدام بنده تو قاضى تر است؟ آنكه حكم به حق كند و متابعت هوا نكند. گفت: بار خدايا! كدام بنده تو عالم تر است؟ گفت: آنكه علم مردمان با علم خود اضافه كند به تعليم [به تعلّم ]كلمتى شنود كه او را به هدا راه نمايد و از هلاك برگرداند.
عبداللّه مسعود گفت: چون خداى تعالى موسى را نزديك كرد، او بر نگريد بنده اى ديد در ميانه عرش. گفت: بار خدايا! آن بنده كيست؟ گفت: بنده اى كه مردمان را حسد نبرد به آنچه خداى به ايشان دهد و نيكو كارست، به مادر و پدر سخن چينى نكند. گفت: بار خدايا! گناهان من گذشته و آمده و آنچه در ميان

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۸۳.

2.همان، ص ۳۸۵.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136870
صفحه از 592
پرینت  ارسال به