281
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

بود كه در عهد فرعون كه او كودكان را مى كشت و مردم كودكان را در كوهها و غارها و شكاف سنگها ۱ پنهان مى كردند. جبرئيل عليه السلامبيامدى و ايشان را از گوشه پر خود شير دادى. پس آنان كه از پر جبرئيل عليه السلام شير خورده بودند، جبرئيل را بديدندى واين روايت محمد بن جرير الطبرى است و هر كجا آن اسب پاى ۲ بر نهادى، سبز شدى از زمين. او برفت و پاره اى خاك از جاى سنب ۳ برگرفت و گفت: اين اسبى است كه چون به وطى او جاى قدم او از زمين زنده مى شود، ممكن بود كه اين خاك بر جمادى زنند، ۴ زنده شود، آن خاك نگاه مى داشت.
چون بنى اسرائيل آن حُليها در آتش انداختند او بيامد و آن ۵ پاره خاك نيز در آتش انداخت و گفت: گوساله شو كه آن را آوازى بود ۶ گوساله شد آن زر. ۷ آواز گوساله كردن گرفت. ايشان گفتند: اين چيست؟ گفت: «هذا إِلهُكُمْ وَ إِلهُ مُوسى فَنَسِيَ» . و اين روايت ابن جرير است از ابن زيد و اين درست ۸ نيست كه، سامرى ۹ زرگرى استاد بود اين حليها بستد و از آن گوساله ساخت زرين و بياورد آن را و بر گذرگاه باد بنهاد و چنان ساخت كه باد به زير او در شدى به گلو و به دهن او ۱۰ به در آمدى، خوار را ماندى و بانگ گوساله را. از آنجا كه مخارق او چنان ساخته بود كه آواز از او برون آمدى، خوار را ماندى. چون آوازى كه از مزمار و يَراع بيرون آيد مختلف بود به اختلاف مخارق. چون آواز از گوساله بيرون آمد، ايشان گفتند: اين چيست؟ آن ملعون گفت: اين خداى شما و خداى موسى است. موسى خداى را اينجا فراموش كرد و او آنجا رفت و براى آن از حيوانات گوساله اختيار كرد كه او

1.نسخه ح «سنگها» را ندارد.

2.نسخه خاضع: پاى نهادن.

3.خاضع: سم. نسخه ح: سم اسب.

4.خاضع: زننده.

5.خاضع: و پاره خاك.

6.خاضع: شود.

7.خاضع: زود.

8.نسخه ح، خاضع: درست نيست؛ درست آن است كه.

9.خاضع: در زرگرى.

10.خاضع: در آمدى.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
280

قتاده گفت: مراد آن است كه شما را به شام برم و منازل و مساكن آن كافران و فاسقان با شما نمايم تا بدانيد كه به ايشان چه رفت؛ عبرت گيريد و مثل آن نكنيد. حق تعالى گفت: برگردانم از آيات خود آن را كه تكبّر كنند در زمين به ناحق... . ۱

گوساله سامرى

و حديث ساختن گوساله آن است كه راويان اخبار و اهل سير گفتند: چون خداى تعالى فرعون را هلاك كرد و مُلك و مِلك او به ميراث به بنى اسرائيل داد، موسى را گفتند: ما را كتابى بايد كه در او حرام و حلال باشد تا ما بر آن كار كنيم و ما را شرفى و ذكرى باشد. موسى عليه السلام گفت: چون من ۲ بروم به مناجات به ميقات خداى تعالى، از او درخواهم تا اگر صلاح داند، مرا كتابى دهد كه در او احكام حلال و حرام باشد. آنگه برفت و هارون عليه السلام را به خلافت بر ۳ جاى خود ۴ بنشاند و قوم را به چهل روز وعده داد. [در] مدت ۵ غيبت او، مردى منافق بود در امت، نام او سامرى و گفتند: سامرى لقب او بود و نامش ميخا بود. عبداللّه عباس گفت: نامش موسى بن ظفر بود و زرگر بود از اهل جاجر ۶ مى بود و گفته اند از اهل با كرمى بود. بيامد و بنى اسرائيل را گفت: اين حليها كه شما از قبطيان بستده اى، شما را حلال نيست؛ چه آن غنيمت است و آن بر شما حرام بود. گفتند: پس چه بايد كردن؟ گفت حفره اى ببايد كندن و در آنجا نهادن تا موسى باز آيد. همچنين كنيم و چنان كردند.
روايتى ديگر آن است كه، آتشى بر افروخت و گفت: همه بيارى و در اين آتش اندازى و در يك روايت آن است كه پيش از آن سامرى، جبرئيل را ديده بود بر اسبى نشسته كه آن را فرس الحيوة گفتندى و او جبرئيل را بديد؛ براى آنكه از آن كودكان

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۳۹۶ ـ ۳۹۹.

2.خاضع: چون بروم.

3.نسخه ح: بر خود بنشاند.

4.خاضع: به جاى.

5.خاضع: در مدت.

6.نسخه ح: حاجزى.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 136786
صفحه از 592
پرینت  ارسال به