283
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

را كشتن گرفتند. پسر، ۱ پدر را مى كشت و پدر، فرزند را و برادر، برادر را و و شفقت و رقّت هيچ ايشان را منع نمى كرد.
و قولى ديگر آن است كه ايشان گفتند: ما سميع [و] مطيعيم و لكن ترسيم كه نبادا كه به فرزندان و خويشان خود رسيم، ما را رقّت و شَفَقَت منع كند از آنكه ۲ فرمان خداى به جاى آريم.
خداى تعالى ابرى تاريك بر آورد و نِزمى ۳ تا جهان تاريك شد و ايشان تيغها بر آهيختند و در يكديگر نهادند و يكديگر كشتن گرفتند. پسر، پدر را و برادر، برادر را مى كشت. خداى تعالى وحى كرد به موسى كه هر كس كه دست از هم بگشايد يا منع كند يا دست در پيش دارد، توبه او قبول ۴ نيست. از بامداد تا شبانگاه مى كشتند، چون روز به آخر رسيد و بسيارى را بكشتند. موسى و هارون را رحمت آمد. بگريستند ۵ و دعا كردند و تضرع كردند و گفتند: بار خدايا! بنو ۶ اسرائيل هلاك شدند. اين بقيه را كه ماند به ما بخش. خداى تعالى دعاى ايشان اجابت كرد. فرمان داد تا آن تاريكى گشاده شد و روشنايى پديد آمد. بشمردند، هفتاد هزار مرد كشته بودند.
موسى عليه السلام غمگين شد. خداى تعالى گفت: يا موسى! راضى نباشى به آنكه من قاتل و مقتول را به بهشت خواهم بردن. آنكه كشت مجاهد است و آن را كه كشتند شهيد ۷ است.
خداى تعالى موسى را فرمود كه دگر نوبت كه به مناجات آيى، جماعتى را از بنى اسرائيل با خود بيار تا عذر گناهى كه كرده اند از عبادت عجل، بخواهند. موسى عليه السلام

1.خاضع: پس پسر پدر...

2.نسخه ح: فرزند پدر.

3.در بعضى نسخ: مزمى، برقى، مرمى دارد. روض الجنان، ج ۱، ص ۲۹۳ زيرنويس شماره ۶.

4.خاضع: مقبول.

5.خاضع: دعا و تضرع كردند.

6.نسخه ح: بنى اسرائيل.

7.روض الجنان،ج ۱، ص ۲۹۲ ـ ۲۹۴.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
282

گوساله پرست بود.
مردم مفتن گشتند و هژده هزار مرد از بنى اسرائيل گوساله پرست شدند و چندان كه هارون گفت، نشنيدند و گفتند: ما از اين باز نگرديم تا موسى با نزديك ما نيايد. ۱
چون موسى از مناجات بپرداخت. خداى تعالى او را گفت: يا موسى! دانى كه سامرى چه كرد و قوم از پس تو چه كردند؟ گفت: بار خدايا! ندانم. تو عالم ترى. خداى تعالى او را خبر داد از كرده سامرى. موسى عليه السلام با ميان قوم آمد خشم گرفته دلتنگ. قوم را گفت: چيست اين كه كردى؟ ايشان گفتند: ما از خويشتن نكرديم. ما را سامرى گمراه كرد. هارون را گفت: چرا كه ديدى كه ايشان چنين كردند، از پس من نيامدى و مرا خبر نكردى؟ گفت: اى برادر! مرا موافق نيامد ايشان را رها كردن؛ چه ايشان در غيبت تو و حضور من اين كردند كه كردند ۲ اگر من غايب شدمى، ندانم كه حال ايشان كجا رسيدى و تو گمان بردى كه سبب فرقة ايشان غيبت من بود. آنگه روى به سامرى كرد و او را گفت: چه كردى و چگونه كردى و قصه باز گفت. ۳
آنگه روى با قوم كرد و گفت: ظلم كردى و ستم كردى و بر خود كردى. چون موسى چنين گفت و زبان ملامت دراز كرد، گفتند: يا رسول اللّه ! ما را گناه نبود؛ گناه سامرى را بود كه ما را گمراه كرد. اكنون تدبير ما چيست؟ گفت: شما را توبه بايد كردن. گفتند: توبه چه باشد و چگونه بايد كردن؟ گفت: خويشتن را به دست خود ببايد كشتن.
و بعض ديگر گفتيد: مراد آن است كه بهرى بهرى را ببايد كشت چو ايشان جمله چون يك نفس بودند گفتند: فرمان خداى را. آنگه بيامدند بر درهاى سرا و درهاى خانه هاى خود بنشستند تا آنان كه گوساله نپرستيده بودند، تيغها بر آهيختند و ايشان

1.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۸۵ ـ ۲۸۷.

2.«كه كردند» در نسخه خاضع نيست.

3.خاضع: باز كرد.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137693
صفحه از 592
پرینت  ارسال به