285
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

نيرنگ سامرى با بنى اسرائيل

چون موسى عليه السلام از مصر بيرون خواست آمدن با بنى اسرائيل ايشان را عيدى بود، به آن عيد خواستند رفتن، به قبطيان آمدند و جمله حلى ايشان به عاريت خواستند و اين معنى بسيار كردندى به حكم آنكه [محيط] بودند به ايشان، حلى خود به عاريت به ايشان دادند ايشان از شهر برون آمدند در شب، و برفتند و شهرها را رها كردند؛ چنان كه قصه آن برفت.
فرعون از پس ايشان برفت و غرق شد و حلّى با ايشان بماند. چون موسى عليه السلام به ميقات خداى رفت به مناجات، سامرى ايشان را گفت: اين حليها به من آريد تا من براى شما چيزى سازم كه شما به آن شاد شويد و اين سامرى منافق بود و زرگر بود و به زىّ زهّاد رفتى و در بنى اسرائيل قبولى داشت. ايشان آن حلى بياوردند و به او دادند و او از آن گوساله زرّين بساخت و به استادى و چابكى چنان ساخت كه مخارق گلوى او چنان بود كه باد در زير او دميدى، از دهن او آوازى بيامدى كه خوار [را] مانستى، بانگ گاو را، چنان كه مزامير و يراع ساخته اند كه اختلاف آواز ايشان از اختلاف مخارق و مجارى آن است كه آواز نى به خلاف آواز ناى است و آن را بياورد بر مهبِّ [جهت] باد بنهاد در روز باد و چنان نهاد كه چون باد به زير او در شدى به دهن او برون آمدى. آواز گاو را مانستى چون خوارى حاصل شدى.
حسن بصرى و جماعتى دگر از مفسران گفتند: خاك سم اسپ جبرئيل برداشت و در او انداخت گوساله شد از گوشت و خون، او را خوارى پديد آمد و آوازى. ۱
پس آنگه موسى به ميقات خداى رفت. چون برسيد، خداى تعالى او را گفت: چه بود كه تو را بشتابانيد از قومت اى موسى؟ موسى گفت: ايشان اينك بر اثر من اند و من براى آن شتافتم تا طلب رضاى تو كنم.

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۴۰۶.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
284

هفتاد كس را برگزيد از خيار ۱ بنى اسرائيل و ايشان را فرمود تا روزه گرفتند و غسل كردند و جامها بشستند. موسى عليه السلام ايشان را به كوه طور برد به ميقات خداى (جل جلاله). چون بدان جا رسيدند، موسى را گفتند از خداى درخواه تا كلام خود ما را بشنواند.
موسى عليه السلام بر كوه شد و ايشان بر اثر او. ابرى بر آمد و ايشان را و كوه را بپوشيد. موسى گفت: پيش آيى. حق تعالى حجابى پيدا كرد از ميان ايشان و موسى چون خداى تعالى با موسى سخن گفتى، نورى از روى او بتافتى؛ چنان كه كس طاقت آن نداشتى. موسى در اندرون حجاب شد و ايشان بيرون حجاب بايستادند. حق تعالى با موسى سخن گفت به امر و نهى و وعظ و زجر ايشان. چون كلام خداى بشنيدند، به روى در آمدند و به سجده شدند. پس خداى تعالى گفت: چنان كه ايشان مى شنيدند، من خدايى ام كه جز من خداى نيست. خداوند بَكّه ام، يعنى زمين كعبه، شما را از زمين مصر بيرون آوردم. مرا پرستى و جز مرا مپرستى.
چون موسى عليه السلام از مناجات فارغ شد و آن ابر برفت و كوه روشن شد، موسى به نزديك قوم آمد. ايشان را گفت: شنيدى ۲ كلام خداى؟ گفتند: ما كلامى مى شنيديم، جز كه ندانيم كه كلام خداى بود يا كلام شيطان و ما باور نداريم. با ۳ آنكه آن كلام خداى بود تا خداى را معاينه و آشكارا ببينيم. چون اين سخن بگفتند، آتشى عظيم از آسمان بيامد و همه را بسوخت.
پس موسى عليه السلام دعا كرد تا خداى تعالى ايشان را زنده كرد تا باز آمد و بنى اسرائيل را خبر دادند. ۴

1.نسخه ح: اخيار.

2.خاضع: شنيديد.

3.نسخه خاضع «با آنكه» را ندارد.

4.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۹۵ ـ ۲۹۶.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135683
صفحه از 592
پرینت  ارسال به