287
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

كرد و به سه روز گوساله زرين بياراست و مرصّع كرد به انواع جواهر. آنگه از آن خاكى كه جبرئيل عليه السلام پاى بر او نهاده بود، قبضه اى داشت از آن خاك پاره اى در شكم گوساله افكند. از او آوازى بر آمد چون آواز گوساله. و گفتند او براى آن جبرئيل را ديد كه از جمله آن كودكان بود كه در عهد آنكه فرعون كودكان را مى كشت، او را [در ]شكاف كوهى پنهان كرده بودند. جبرئيل او را از پر خود شير داد. از آنجا شعاع او قوى بود تا جبرئيل را بديدى وقتى كه به موسى آمدى و از موسى عليه السلام شنيده بود كه خاكى از قدم جبرئيل بردارند به هر كجا زنند به آواز آيد از عاداتى كه خداى رانده است. او اين چاره را چنين ساخت و براى آن از حيوانات گوساله اختيار كرد كه آن روز كه كار قبطيان و كسانى كه به موسى ايمان نداشتند، گاو پرستيدندى و فرعون از جمله ايشان بود پيش از آنكه دعوى خدايى كرد.
مجاهد گفت: سامرى آن گوساله به صنعت چنان ساخته بود كه مخارق گلوى او چون بادى در زير او دميدندى. آن باد در شكم او افتادى، از گلوى او آواز [گاوى ]بيرون آمدى؛ چنان كه آواز نِى و مِزمار به اختلاف مخارق مختلف مى شود. آنگه او را بياورد و بر مهبّ باد نهاد و پيرامن او استوار كرد تا باد به زير شكم او شود. آنگه ايشان را جمع كرد و گفت: بيا تا بنگرى كه من از آن حلى چه ساختم؟ بيامدند كه چه سخت نيكو پيراسته بود و مرصّع كرده به انواع جواهر. ايشان مى نگريدند تا ناگاه باد بر آمد و در شكم او افتاد و به گلوى او برون آمد. آوازى حاصل آمد بر شبه آواز گاو. ايشان كه آن بديدند، سجده كردند و گفتند: اين خداى شما و خداى موسى است. خداى را اينجا فراموش كرده است و به طور رفته است به طلب او و اين از سر كفر و جهل و تقليد و حب عبادت عِجل گفتند.
سامرى عهد موسى رها كرد. هارون گفت ايشان را پيش از آن: اى قوم! مكنيد اين جهل كه اين فتنه و امتحانى است كه شما را كردند به اين و خداى شما رحمن و بخشنده و روزى دهنده خلقان است. پى من گيريد و فرمان بريد.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
286

خداى تعالى او را خبر داد از فتنه سامرى. گفت: ما امتحان كرديم قوم تو را از پس تو، يعنى از پسِ آمدنِ تو، و سامرى ايشان را گمراه كرد.
مفسران گفتند: ششصد هزار مرد بودند همه به گوساله مفتون و گمراه شدند، جز دوازده هزار مرد كه با هارون بماندند، گوساله پرست نشدند.
موسى عليه السلام با ميان قوم خود آمد خشمناك و دلتنگ. ايشان را گفت: اى قوم! اى امت من! نه خداى تعالى شما را وعده و نويد نيكو داد؟ و آن وعده [آن] بود كه خداى تعالى گفته بود كه من كتاب دهم شما را كه در او بيان حلال و حرام باشد، يعنى تورات روزگار دراز شد از پس مفارقت من از شما؟ يا شما خواستيد كه حلال شود بر شما خشمى از خداى شما؟ موعد من خلاف كرديد. و وعده ايشان موسى را آن بود كه بر عهد او بايستند و مقام كنند و از آن بر نگردند تا آمدن موسى باشد.
گفتند: ما وعده تو خلاف نكرديم به مُلك و قدرت و طاقت خود. اين مؤمنان گفتند كه مالك نبوديم و نتوانستيم دفع آن كيد كردن كه سامرى كرد. و لكن ما اثقالى و متاعى بسيار چنان كه بارى گران بود بر گرفتيم از حلىّ آل فرعون كه به ما رسيده بود پيش سامرى بينداختيم، و همچنين سامرى آنچه داشت از زر و حلى هم بينداخت و بر سر آن نهاد. برون آورد براى ايشان گوساله، تن بى جان كه او را آواز گاو بود.
سعيد جبير گفت: سامرى از اهل كرمان بودى و منافق بود. چون موسى عليه السلامقوم را به سى روز وعده داد كه باز آيد، چون خداى تعالى ده روز ديگر بيفزود، قوم گفتند: موسى به وعده باز نيامد. سامرى گفت: دانيد تا سبب ناآمدن موسى چيست با نزديك شما؟ ۱ آن را تدبير سازم. بياوردند و آنچه او داشت نيز بياورد و با آن ضم

1.در بعضى نسخ: گفتند: نه. گفت: سبب اين حلىّ آل فرعون كه شما به عاريت بستدى و با خداوندش ندادى، اكنون بيارى تا من آن را تدبيرى سازم. روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۷۶.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137928
صفحه از 592
پرینت  ارسال به