او را براندند و در ميان خود و آبادانى جاى ندادند و تمكين نكردند.
قتاده گفت: هنوز نسل او كه مانده اند همچنين است و اگر كسى را بينند از دور، آواز مى دهند كه لا مِساسَ، و در بعضى كتب هست كه اگر كسى نه از ايشان دست به ايشان باز زند، در حال هر دو را تب گيرد.
در خبر مى آيد كه موسى خواست تا او را بكشد. خداى تعالى گفت: مكش او را كه سخى است و تو را يا سامرى موعدى و نويدى هست از عذاب خداى كه آن را با تو خلاف نكنند كه تو از آن بنگريزى [بنگذرى] و فايق نشوى. اين معبود خود را نگر كه او را به خدايى گرفتن و بر او همه روز اقبال كردى و بر او مقام كردى.
[ما سوزيم آن را] پس آن را در دريا نشانيم خاكستر آن. خداى شما يك خداست و جز او خدايى نيست و او واسع است. ۱
حق تعالى گفت: چون خشم موسى ساكن شد، آن الواح بيفكنده، برگرفت. الواح براى آن بينداخت كه از قوم در خشم شده بود و او را الواح براى قوم مى بايست. چون ايشان را ديد كه پشت بر مسلمانى كرده بودند و روى به عبادت عجل آورده، از خشم ايشان الواح بر زمين زد. چون ساكن شد از آن خشم، الواح بر گرفت.
و در نسخه الواح هدا بود؛ يعنى بيان و رحمت. ۲
سدى گفت: آن هفتاد كس از آنان بودند كه از اتخاذ عجل جد نمودند و موسى دانست كه ايشان را اختيار كرد. چون به ميقات شد خداى تعالى صاعقه فرستاد و ايشان را هلاك كرد. موسى عليه السلامگفت: بار خدايا! من چگونه با ميان بنى اسرائيل روم و هفتاد مرد از اخيار ايشان با من بيامدند و اكنون يكى نمانده است. ايشان مرا كى باور دارند و بر من چه اعتماد كنند پس از اين؟ خداى تعالى گفت: دعا كن تا زنده كنم ايشان را. موسى دعا كرد. خداى تعالى ايشان را زنده كرد تا با موسى باز گشتند.