289
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

او را براندند و در ميان خود و آبادانى جاى ندادند و تمكين نكردند.
قتاده گفت: هنوز نسل او كه مانده اند همچنين است و اگر كسى را بينند از دور، آواز مى دهند كه لا مِساسَ، و در بعضى كتب هست كه اگر كسى نه از ايشان دست به ايشان باز زند، در حال هر دو را تب گيرد.
در خبر مى آيد كه موسى خواست تا او را بكشد. خداى تعالى گفت: مكش او را كه سخى است و تو را يا سامرى موعدى و نويدى هست از عذاب خداى كه آن را با تو خلاف نكنند كه تو از آن بنگريزى [بنگذرى] و فايق نشوى. اين معبود خود را نگر كه او را به خدايى گرفتن و بر او همه روز اقبال كردى و بر او مقام كردى.
[ما سوزيم آن را] پس آن را در دريا نشانيم خاكستر آن. خداى شما يك خداست و جز او خدايى نيست و او واسع است. ۱
حق تعالى گفت: چون خشم موسى ساكن شد، آن الواح بيفكنده، برگرفت. الواح براى آن بينداخت كه از قوم در خشم شده بود و او را الواح براى قوم مى بايست. چون ايشان را ديد كه پشت بر مسلمانى كرده بودند و روى به عبادت عجل آورده، از خشم ايشان الواح بر زمين زد. چون ساكن شد از آن خشم، الواح بر گرفت.
و در نسخه الواح هدا بود؛ يعنى بيان و رحمت. ۲
سدى گفت: آن هفتاد كس از آنان بودند كه از اتخاذ عجل جد نمودند و موسى دانست كه ايشان را اختيار كرد. چون به ميقات شد خداى تعالى صاعقه فرستاد و ايشان را هلاك كرد. موسى عليه السلامگفت: بار خدايا! من چگونه با ميان بنى اسرائيل روم و هفتاد مرد از اخيار ايشان با من بيامدند و اكنون يكى نمانده است. ايشان مرا كى باور دارند و بر من چه اعتماد كنند پس از اين؟ خداى تعالى گفت: دعا كن تا زنده كنم ايشان را. موسى دعا كرد. خداى تعالى ايشان را زنده كرد تا با موسى باز گشتند.

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۱۷۴ ـ ۱۸۲.

2.همان، ج ۸، ص ۴۱۸.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
288

گفتند: ما بر اين عجل فراتر نشويم تا موسى به نزديك ما آيد. هارون از ايشان تبرّا كرد و دور شد از ايشان با آن دوازده هزار مرد كه با او بودند و باقى قوم گرد بر گرد عجل بودند. گاهى رقص مى كردند و گاهى سجده مى كردند و صيحه و نعره مى زدند و نشاط مى كردند.
موسى عليه السلام باز آمد. از دور آواز ايشان بشنيد. آن هفتاد مرد كه با او بودند، ايشان را گفت: اين آواز فتنه است. چون هارون را در كنار گرفت و سر او را در كشش گرفت پرسيدن را و او را گفت: يا هارون! چه منع كرد تو را از آنكه چون اين حال افتاد كه از پى من بيايى و مرا خبر دهى؟ فرمان من عصيان كردى؟
هارون جواب داد و گفت: اى برادر من! محاسن و سر من در كنار مگير، يعنى اين جرم بر من منه، و مرا به اين مطالبه و مؤاخذه مكن؛ من ترسيدم كه تو گويى تفريق كردى ميان بنى اسرائيل و فرقة در ميان ايشان افكندى و قول و سخن مرا مراقبت نكردى از آنكه واقف نباشى بر كيفيت حال.
چون موسى برائت ساحت هارون بدانست از تقصير، گفت: بار خدايا! مرا بيامرز و برادر مرا و ما را در رحمت خود بر. تو رحيم تر از همه رحيمانى.
آنگه روى به سامرى كرد، او را گفت: چه كردى اى سامرى و چگونه كردى و تو را بر اين كار چه حمل كرد؟ سامرى گفت: من چيزى ديدم كه ايشان نديدند، يعنى جبرئيل را، از پى و قدم جبرئيل در شكم گوساله انداختم و نفس من مرا بر اين كار حريص كرد و آرايش داد اين كار را در چشم من و مرا به اين كار دعوت كرد.
موسى عليه السلام گفت برو از آنجا كه تو را در زندگانى تا زنده باشى آن باد كه گويى لامِساس يعنى تو را اِلف مباد به آدميان. به دعاى موسى اِلف سامرى از آدميان ببريد تا آبادانى رها كرد در بيابانها با وحوش و سباع مختلط شد و اگر هيچ آدمى را ديدى از دور آواز مى دادى لا مِساس زينهار كه پيرامن [مِن] نگرديد و دست به من باز ننهيد.
بعضى دگر گفتند: موسى عليه السلام بنى اسرائيل را نهى كرد از آنكه به او مخالطه كنند.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 137828
صفحه از 592
پرینت  ارسال به