آمدى و بنى اسرائيل هارون را دوستر از موسى داشتندى. موسى گفت: بياييد تا من دعا كنم تا خداى او را زنده كند تا بگويد كه من او را نكشتم. گفتند ما همه نتوانيم آمد. گفت: گروهى را اختيار كنيد. گفتند: تو اختيار كن. او هفتاد مرد اختيار كرد و با خود ببرد از آنان كه اين حواله كرده بودند بر موسى عليه السلام و بيامدند به سر گور هارون.
موسى عليه السلامدعا كرد. خداى تعالى هارون را زنده كرد. موسى گفت: اى برادر! تو را مى بكشتم؟ گفت: معاذاللّه ! من به مرگ خود مردم. ايشان خجل گشتند. خداى تعالى رجفه فرستاد و صاعقه، همه بر جاى بمردند.
اما آنچه درست است از اين اقوال و قول عامه مفسران و راويان و اهل علم است آن است كه سبب رجفه و صاعقه، سؤال رؤيت بود و رجفه آن است كه گفت: جَعَلَهُ دَكّاً.
وهب گفت: اين رجفه مرگ و هلاك نبود و ليكن آن بود كه چون ايشان به ميقات رفتند با موسى از هول و هيبت آن مقام، ارتعاشى بر ايشان پديد آمد كه نزديك آن بود كه مفاصل ايشان از يكديگر جدا مى شود. چون موسى عليه السلام آن ديد، دعا كرد تا تضرع خداى تعالى دلهاى ايشان بر جاى بداشت و ايشان را آرام داد و آن ترس و ارتعاش از ايشان برگرفت تا ايشان ساكن شدند و كلام خداى بشنيدند. ۱
ايمان زن فرعون ـ مؤمن آل فرعون
اهل سِيَر گفتند: اول كس ۲ كه سنگ تراشيد و ازو خانه گرفت و متاع ۳ و اثاث كرد از رخام و جز آن، ثمود بود. هزار هزار و هفتصد هزار خانه در كوهها در سنگ كندند. و فرعون كه خداوند ميخها بود. مفسران در معنى خلاف كردند درو. ۴ بعضى گفتند: