293
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

آمدى و بنى اسرائيل هارون را دوستر از موسى داشتندى. موسى گفت: بياييد تا من دعا كنم تا خداى او را زنده كند تا بگويد كه من او را نكشتم. گفتند ما همه نتوانيم آمد. گفت: گروهى را اختيار كنيد. گفتند: تو اختيار كن. او هفتاد مرد اختيار كرد و با خود ببرد از آنان كه اين حواله كرده بودند بر موسى عليه السلام و بيامدند به سر گور هارون.
موسى عليه السلامدعا كرد. خداى تعالى هارون را زنده كرد. موسى گفت: اى برادر! تو را مى بكشتم؟ گفت: معاذاللّه ! من به مرگ خود مردم. ايشان خجل گشتند. خداى تعالى رجفه فرستاد و صاعقه، همه بر جاى بمردند.
اما آنچه درست است از اين اقوال و قول عامه مفسران و راويان و اهل علم است آن است كه سبب رجفه و صاعقه، سؤال رؤيت بود و رجفه آن است كه گفت: جَعَلَهُ دَكّاً.
وهب گفت: اين رجفه مرگ و هلاك نبود و ليكن آن بود كه چون ايشان به ميقات رفتند با موسى از هول و هيبت آن مقام، ارتعاشى بر ايشان پديد آمد كه نزديك آن بود كه مفاصل ايشان از يكديگر جدا مى شود. چون موسى عليه السلام آن ديد، دعا كرد تا تضرع خداى تعالى دلهاى ايشان بر جاى بداشت و ايشان را آرام داد و آن ترس و ارتعاش از ايشان برگرفت تا ايشان ساكن شدند و كلام خداى بشنيدند. ۱

ايمان زن فرعون ـ مؤمن آل فرعون

اهل سِيَر گفتند: اول كس ۲ كه سنگ تراشيد و ازو خانه گرفت و متاع ۳ و اثاث كرد از رخام و جز آن، ثمود بود. هزار هزار و هفتصد هزار خانه در كوهها در سنگ كندند. و فرعون كه خداوند ميخها بود. مفسران در معنى خلاف كردند درو. ۴ بعضى گفتند:

1.روض الجنان، ج ۸، ص ۴۲۰ ـ ۴۲۳.

2.اول كسى.

3.و اثاث و متاع.

4.خلاف كردند بعضى گفتند.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
292

ايشان. بعضى ديگر گفتند: خداى تعالى گفت از هر سبطى شش كس را برگزين. چون اختيار كرد، هفتاد و دو مرد بر آمدند به عدد. موسى عليه السلام گفت: هفتاد مى بايد. دو بنشينيد. مشاحت كردند، هر كسى گفت كه ما از آن نباشيم كه بنشينيم، تا موسى گفت: هر كه بيامد به فرمان من و هر كه بنشيند به فرمان من، او را ثواب باشد بيش از آنكه آن را بيايد. يوشع بن نون و كالب بن يوفنا گفتند: ما بنشستيم. باقى برفتند، آن محال بگفتند و به حق خود برسيدند.
چون بگرفت رجفه ايشان را. محمد بن اسحاق و سُدّى گفتند: سبب اين بود كه موسى عليه السلام در حجاب شد و ايشان را ابرى بيامد و بپوشيد و خداى تعالى به موسى سخن گفتن آمد از امر و نهى و وعظ و زجر و ايشان مى شنيدند. چون موسى عليه السلامبيرون آمد، گفت: چگونه شنوديد كلام خداى؟ گفتند: ما تو را باور نداريم تا خداى را نبينيم. خداى تعالى زلزله بر آن كوه افكند. چون ايشان سخن گفتند، هر هفتاد بر جاى بمردند.
عبداللّه عباس گفت موسى عليه السلام اين هفتاد مرد را برگزيد تا با موسى دعا كنند. ايشان گفتند: بار خدايا! ما را چيزى ده كه كس را نداده اى. حق تعالى اين دعا را كاره بود. ايشان را رجفه و صاعقه فرستاد و اين قول اگر درست باشد سبب رجفه و هلاك نه اين باشد؛ بل ايشان به كفر خود مستحق آن بوده باشند، جز كه عند اين خداى عذاب فرستاده بود.
و قولى ديگر آن است كه در بعض روايات از امير المؤمنين عليه السلام روايت كردند كه سبب آن بود كه ايشان حوالت كردند بر موسى عليه السلام كه تو هارون را بكشته اى و آن آن بود كه موسى و هارون و پسر هارون شبر و شبير مى رفتند به دامن كوهى. هارون بخفت آنجا و خداى تعالى او را وفات داد. چون موسى عليه السلامبديد كه هارون را فرمان خداى رسيد، او را بشست و دفن كرد و باز آمد. بنى اسرائيل گفتند: هارون را چه كردى؟ گفت: با جوار رحمت ايزدى شد. گفتند: هارون را ببردى و بكشتى و باز

تعداد بازدید : 137606
صفحه از 592
پرینت  ارسال به