كس ۱ فرستاد و او را بخواند. گفت: چه گفتى؟ آنچه گفته بود، باز گفت.
فرعون گفت: ازين ۲ دين بازآى و كافر شو به اين خداى كه مى گويى، والاّ تو را عذابى كنم كه جهانيان از آن باز گويند. گفت: من به خداى خود كافر نشوم. ۳ تو هر چه خواهى مى كن. بفرمود تا او را به چهار ميخ ۴ بدوختند و مار و كژدم برو گماشت. ۵ هيچ رجوع نكرد و باز نيامد. ۶ دو كودك داشت، ايشان را بياوردند و گفتند: اگر برنگردى ۷ ازين دين، اين كودكان را از پيش تو بكشيم، آنگه تو را بكشيم. گفت: هر چه خواهى ۸ مى كن كه من از دين حق برنگردم. كودكان را بياوردند و مهتر را پيش او بكشتند و كهتر ۹ طفلى بود شير خواره، او را بياوردند تا بر سينه مادر كشند. آواز داد كه اى مادر، سخت باش در دين خود و هيچ ۱۰ برمگرد از آن و برين بلا صبر كن كه عن قريب ۱۱ با رحمت خداى شويم و اين برسد و ثواب ۱۲ خداى بنرسد. فرعون بفرمود تا كودك ۱۳ را بكشتند و آنگه مادر را بكشتند و اين كودك از آن چهار يكى بود كه پيش از وقت سخن گفتند.
آنگه فرعون كس به طلب شوهر او فرستاد حزبيل. او بگريخت ۱۴ و در بعض كوهها پنهان شد. فرعون چند كس را به طلب او فرستاد. ۱۵ هر گروهى به رهى برفتند. دو مرد به او رسيدند و او نماز مى كرد و سه صف از سباع و وحوش در قفاى
1.فرعون او را بخواند.
2.ازين باز گرد، و الا.
3.هر چه خواهى.
4.به چهار ميخ بر زمين دوختند.
5.گماشتند.
6.باز نگشت.
7.برنگردى اين كودكان را.
8.هر چه خواهيد كنيد.
9.كهتر شيرخواره بود.
10.به هيچ برمگرد و بر بلا صبر كن.
11.برحمت خدا رسيم و اين بلا به پايان رسد.
12.و رحمت خدا به پايان نرسد.
13.تا هر دو را بكشتند.
14.خربيل ازو بگريخت.
15.از آنها كه طلب او مى كردند دو كس به او رسيدند و او نماز مى كرد.