تعالى درهاى آسمان بگشاد و جاى آسيه باز ۱ نمود در بهشت تا آن عذاب برو آسان شد و جان او برداشتند و او را به جاى خود برسانيد ۲ در بهشت. ۳
منّ و سلوا ـ تيه
ايشان در تيه بودند و در تيه مى گشتند، و آن بيابانى بود ساده هيچ سايه و كِنّى نبود. گرماى آفتاب ايشان را مى رنجانيد. در موسى بناليدند. موسى از خداى تعالى در خواست تا سايه دهد ايشان را. حق تعالى ابرى بفرستاد سپيد تنگ كه در او باران نبود و با او نسيمى و بادى خوش بود.
چون به سايه او بر آسودند، گفتند: يا موسى! كار گرما كفايت شد؛ ما طعام از كجا آريم؟ حق تعالى فرمان داد تا آن ابر به جاى باران، منّ و سَلوا بباريد و بر ايشان بامداد و شبانگاه، هر كس بيامدى به مقدار كفايت خود ازو بر گرفتن، بيشتر نه. و چون شب آدينه بودى، دو روزه بباريدى براى آنكه حق تعالى روز شنبه نفرستادى، و خداى تعالى با ايشان شرط كرده بود به مقدار كفايت بردارند؛ چه اگر اسراف كنند و بيش از اندازه حاجت بردارند، خداى تعالى منقطع كند از ايشان، و اگر ذخيره نهند از ايشان بردارد. شرط بكردند و وفا نكردند. در گرفتن اسراف كردند و ازو ذخيره ساختند.
خداى تعالى آن نعمت از ايشان باز گرفت و آنچه ذخيره نهاده بودند، تباه كرد. ۴
چون از آن مدتى خوردند. گفتند: يا موسى ما را ازين شيرينى دل بگرفت. ما را
1.و جاى او در بهشت با او بنمود.
2.و جان او برداشتند و او را به جاى خود رسانيدند.
3.متن اين قسمت از داستان از روى نسخه عكسى شماره ۲۹۰۴ كتابخانه مركزى دانشگاه تهران آماده شد. اين نسخه عكسى از نسخه خطى شماره ۱۳۶ كتابخانه آستان قدس تهيه گرديد. تصحيح انتقادى اين داستان ضمن مقابله با نسخه عكس شماره ۲۹۸ كتابخانه مركزى دانشگاه تهران به عمل آمد. اين نسخه عكس نيز از نسخه خطى كتابخانه آستان قدس فراهم شد. روض الجنان، ج ۲۰، ص ۲۶۵ ـ ۲۶۹.
4.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۹۸.