گاوى مى بايد كه بر ما مشتبه است.
جواب دادند ايشان را كه اين گاوى مى بايد نه كار شكسته اى كه زمين سپرده باشد. كشت را آب نداده باشد كه جايى كه آب روان نباشد. كشت را به گاو و شتر آب دهنده كه از چاهها بركشند، برى از عيبها، يكرنگ، درو نباشد مخالف رنگ تنش.
گفتند: اكنون حق آوردى يعنى جمله صفات روشن كردى، چنان كه اشتباه زايل شد.
بجستند و بيافتند و به گرانتر بها خريدند، آنگه بكشتند آن گاو را.
گفتيم اكنون چون اين گاو را بكشتى، بعضى از اين گاو كشته، برين مرد كشته زنى.
گفتيم پاره اى ازين گاو بر او زنى تا خداى زنده كند او را، تا بگويد كه مرا كه كشت؟ چنان بكردند. خداى تعالى او را باز زنده كرد تا بگفت كه مرا كه كشت. آنگه بيفتاد و بمرد.
آنگاه خداى تعالى بر سبيل تنبيه آنان را كه منكر بعث و نشور باشند، گفت: خداى تعالى مردگان را چنين زنده كند كه عاميل را زنده كرد و آيات حجج و بيّنات و دلالات و معجزات با شما مى نمايد تا شما بدانى و عقل كار بندى و تفكر و تأمل كنى. ۱
ديدار موسى و خضر
چون موسى از دريا بازگشت و فرعون و قومش در دريا غرق گشته بودند، و مُلك مصر و ولايت موسى را و بنى اسرائيل را از نعمتهاى من ياد ده. او خطبه كرد و در اينجا ياد كرد، آنچه خداى تعالى بر او و بر ايشان كرد از نعمتها و گفت شاكر باشيد