309
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

نعمت آن خداى را كه شما را از فرعون و قوم او برهانيد و ايشان را غرق كرد و شما را از دريا به سلامت در آورد و پيغمبر شما را بهترينِ اهل زمين كرد و با او سخن گفت و برگزيد او را و محبت خود را بر او افكند و تورات بر شما انزال كرد تا مى خوانيد و آنچه از او خواستيد، بداد و بهتر از آن و بيشتر از آن كه خواستيد. مردى بر پاى خاست از بنى اسرائيل و گفت: يا نبى اللّه ! از تو عالم تر بر زمين هست؟ او گفت: نه. جبرئيل آمد و گفت: خدايت سلام مى كند و مى گويد تو چه دانى كه من علم كجا نهاده ام؟ چرا اين قول اطلاق كردى و نگفتى: اللّه اعلم. موسى عليه السلام گفت: بار خدايا! او كجاست؟ گفت: به مجمع البحرين، آنجا كه صخره است و علامتش آن است كه ماهى كه در سفره شما باشد، زنده شود و در دريا راه پيدا كند و چون به كنار دريا رسى، ماهى بگير و به صاحبت ده. هر جا كه او ماهى فراموش كند، آنجا مقام خضر باشد. او را آنجا طلب بايد كردن و نسيان ماهى، به علامت كرد.
و به روايتى ديگر از عبداللّه عباس آن است كه موسى عليه السلام خداى را گفت از بندگان كه را دوست تردارى؟ گفت: آنكه مرا ياد دارد و فراموش نكند. گفت: بار خدايا! از بندگان تو كه قاضى تر است؟ گفت: آنكه حكم به حق كند و متابعت هوا نكند. گفت: بار خدايا! كدام بنده عالم تر است از بندگان تو. گفت: آنكه علم مردمان ضم كند با علم خود. گفت: بار خدايا! اگر در بندگان تو كس هست از من عالم تر، مرا راه نماى به او. گفت: آرى كه در بندگان من بنده اى است كه او را خضر گويند. او از تو عالم تر است. گفت: بار خدايا! كجا يابم او را؟ گفت: بر ساحل دريا، نزديك صخره و علامت و دلالت او ماهى است. چنان كه گفتيم آن ماهى زنده شود و در دريا راه كند، بر آن راه ببايد رفتن تا او را بيابى. موسى عليه السلام با جوانى كه با او بود، ساز سفر كرد و از جمله زادى كه برداشتند، ماهى شور بود. ۱

1.روض الجنان، ج ۱۳، ص ۴.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
308

گاوى مى بايد كه بر ما مشتبه است.
جواب دادند ايشان را كه اين گاوى مى بايد نه كار شكسته اى كه زمين سپرده باشد. كشت را آب نداده باشد كه جايى كه آب روان نباشد. كشت را به گاو و شتر آب دهنده كه از چاهها بركشند، برى از عيبها، يكرنگ، درو نباشد مخالف رنگ تنش.
گفتند: اكنون حق آوردى يعنى جمله صفات روشن كردى، چنان كه اشتباه زايل شد.
بجستند و بيافتند و به گرانتر بها خريدند، آنگه بكشتند آن گاو را.
گفتيم اكنون چون اين گاو را بكشتى، بعضى از اين گاو كشته، برين مرد كشته زنى.
گفتيم پاره اى ازين گاو بر او زنى تا خداى زنده كند او را، تا بگويد كه مرا كه كشت؟ چنان بكردند. خداى تعالى او را باز زنده كرد تا بگفت كه مرا كه كشت. آنگه بيفتاد و بمرد.
آنگاه خداى تعالى بر سبيل تنبيه آنان را كه منكر بعث و نشور باشند، گفت: خداى تعالى مردگان را چنين زنده كند كه عاميل را زنده كرد و آيات حجج و بيّنات و دلالات و معجزات با شما مى نمايد تا شما بدانى و عقل كار بندى و تفكر و تأمل كنى. ۱

ديدار موسى و خضر

چون موسى از دريا بازگشت و فرعون و قومش در دريا غرق گشته بودند، و مُلك مصر و ولايت موسى را و بنى اسرائيل را از نعمتهاى من ياد ده. او خطبه كرد و در اينجا ياد كرد، آنچه خداى تعالى بر او و بر ايشان كرد از نعمتها و گفت شاكر باشيد

1.روض الجنان، ج ۲، ص ۶ ـ ۱۴.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 135789
صفحه از 592
پرینت  ارسال به