آهن بود و به خيمه زمرى آمد و ايشان را يافت. آن زن و مرد را به يك جاى خفته ديد، حربه فرو كرد و هر دو را در هم دوخت و هر دو را بر گرفت و بر هوا داشت و در لشكر مى گردانيد. و مى گفت: اللّهم هذا جَزاءُ مَنْ يَعصيك. خداى تعالى طاعون از ايشان برداشت.
اصحاب اخبار گفتند: از آنگه كه طاعون در ايشان افتاد، تا آنگه كه فنحاص ۱ اين عمل كرد به آن فاسق، بشمردند هفتاد هزار مرد به طاعون هلاك شده بودند و اين در يك ساعت از روز بود. از آنجاست كه بنى اسرائيل هنوز عادت دارند و رسم نهاده اند كه از هر ذبيحه را بكشند، فرزندان فنحاص را نصيبى كنند. ۲
نقباى موسى: موسى و عوج بن عنق ۳
بنى اسرائيل فرزندان يعقوب اند عليه السلام، و آن دوازده فرزند بودند. خداى تعالى در هر سبطى از اسباط ايشان نقيبى بداشت چه بهر [هر] فرزندى سبطى شدند و از ايشان قومى بسيار پديد آمد و توالد و تناسل بسيار شد. حق تعالى براى آن تا خلاف نباشد ايشان را، از هر سبطى نقيبى بر انگيخت... . ۴
مجاهد و سدى گفتند: براى آن نقيب خواندند ايشان را كه ايشان را فرمودند تا بر آثار آن جبّاران بشوند، و قصه اين آن بود كه خداى تعالى موسى را و قومش را وعده داد كه زمين مقدسه، كه زمين شام است، به ايشان دهد و قرارگاه ايشان كند و آنگه اين وعده بود در آنجا جباران كنعانى بودند. خداى تعالى گفت: من ايشان را هلاك كنم و زمين و مال و ملك ايشان به ميراث به شما دهم و اين پس از آن بود كه خداى مصر از قبطيان بستد و ايشان را و پيشواى ايشان را كه فرعون بود، هلاك كرد. چون
1.در بعضى نسخ فيحاص ثبت شده است.
2.روض الجنان، ج ۹، ص ۱۱ ـ ۱۴.
3.اين داستان از روى نسخه خطى شماره ۸۱۱۱۶۳۷۸ مجلس شوراى ملى فراهم گرديد.
4.روض الجنان، ج ۶، ص ۲۹۴.