او را رها كرد و آن كس كه طاعت نداشت، بگرفت او را و بكشت. تا سى و يك پادشاه را بكشت و زمين شام مستخلص شد او را و مالها[ى] ايشان و غنايم جمع كرد و غنايم پيش از اين پيغمبران را حلال نبود. پيغامبر ما را حلال كردند. عادت چنان بود كه بنهادندى به جاى صدقه و قربان آنچه از آن مقبول بودى. آتشى بيامدى و آن را بسوختى و آنچه مقبول نبودى، بر جاى بماندى. يوشع بفرمود تا آن مالها و غنايم بياوردند و به قربانگاه بنهادند. هيچ آتش تعرض او نكرد. يوشع گفت: درين غنيمت خيانت كرده اند و بسيار بگفت كه آنچه برگرفته، با جاى آرى. خائن مقر نيامد تا او آن جماعتى را كه متهم بودند، پيش خواند و دست يك يك به دست مى گرفت. چون به آن مرد رسيد كه خيانت كرده بود، باز آور او برفت سر گاوى از زر پيراسته مكلل به ياقوت و جواهر بياورد و در ميان غنايم و قربان بنهاد.
يوشع بفرمود تا آن مرد را ببستند و با آن غنايم بنهادند. آتشى از آسمان بيامد و همه را بسوخت و مرد را نيز بسوخت.
و يوشع عليه السلام از پس موسى بيست و هفت سال تدبير كار بنى اسرائيل كرد و آنگاه وفات آمد او را و دفن كردند او را به كوه افراهم، و عمر او صد و بيست و شش سال بود ـ واللّه ولى التوفيق. ۱