33
تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3

كشتى نشست. نوح گفت: يا ابليس، خود را و مردمان را هلاك كردى. گفت: اكنون چه كنم؟ گفت: توبه كن. گفت: مرا توبه باشد؟ گفت: بار خدايا ابليس اگر توبه كند، قبول كنى ۱ ؟ گفت: توبه او قبول كنم ۲ ، اگر گور آدم را سجده كند. نوح گفت: خداى چنين وحى كرد به من. گفت: من آدم را زنده سجده نكردم، گور او را سجده خواهم كردن و او مرده؟ ۳
چون قديم ۴ (تعالى جل جلاله) قصه آدم با ابليس و سجده فريشتگان بگفت، پس از آن حديث مكر ابليس گفت كه كرد تا آدم را از بهشت به در آورد. پس از آنكه ابليس را براند، آدم را گفت: اكنون در بهشت بنشين كه بهشت را مسكن تو كردم. ۵
و در خبر آمد كه چون آدم عليه السلام در بهشت مى گشت تنها ۶ ، دلش تنگ شد و مستوحش مى شد از تنهايى. خداى تعالى خواب را بر آدم افكند تا آدم بخفت. پس بفرمود تا از پهلوى چپ او استخوانى ۷ بگرفتند و خداى تعالى از آن استخوان ۸ حوا را بيافريد بر صورت آدم، با جمال تمام و حلّه هاى بهشت در او پوشانيد و او را به انواع زينت بياراست تا بيامد بر سرنيان ۹ آدم بنشست.
چون آدم از خواب در آمد، خواست تا دست بدو ۱۰ دراز كند. فرشتگان گفتند [كه]: مكن ۱۱ [گفت:] خداى اين را نه براى ۱۲ من آفريد؟ گفتند: آرى، تا مهرش بدهى. آدم گفت: مهر اين چه باشد؟ گفتند: آنكه سه بار بر محمد و آل محمد صلوات ۱۳

1.«قبول كنى» در نسخه خاضع نيست.

2.«توبه او قبول كنم» ندارد.

3.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۴.

4.قديم جل جلاله چون قصه آدم.

5.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۵.

6.[در بهشت بنشست تنها بود و مستوحش]، روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۶.

7.استخانى.

8.استخان.

9.بسرنيان.

10.درو.

11.مه كن.

12.نه از بهر.

13.صلات.


تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
32

آنگه فريشتگان را فرمود تا منبر آدم برگرفتند و او را هفت آسمان بگردانيد ۱ تا عجايب هفت آسمان بديد به مقدار صد سال. آنگه اسپى از مشك اَذفَر بيافريد و او را دو پَر داد از درّ و مرجان و فرمود آدم را تا او بر آنجا نشست و در آسمانها مى گرديد و بر افواج فريشتگان سلام مى كرد و مى گفت: «السلام عليكم و رحمة اللّه يا ملائكة اللّه ». ايشان در جواب مى گفتند: «وعليك السلام ورحمة اللّه وبركاته يا خليفة اللّه ». خداى تعالى گفت آدم را، من اين سلام، تحيت تو و فرزندان تو كردم تا به قيامت. و رسول ما ۲ گفت: «السلام تحية لملتنا و امان لذمّتنا». و در خبرى آمد كه اين پيش از آن بود كه او را بر منبر فرستاد و بر فريشتگان عرضه كرد و امتحان فريشتگان فرمود. ۳
عبداللّه عباس گفت: چون گل آدم عليه السلام از ميان مكه و طايف افكنده بود، ابليس با جماعتى فريشتگان بر او گذر كرد، گفت: خداى تعالى خلقى خواهد آفريدن. اگر چنان باشد كه او را بر ما فضل نهد و فرمايد كه فرمان او برى شما چه كنى؟ گفتند ما سميع و مطيع باشيم فرمان او را. او در دل گرفت كه طاعت ندارد آدم را و در دل گرفت كه اگر مرا بر او مسلط كند، هلاكش كنم و اگر او را بر من مسلط كند، در او عصيان كنم. خداى تعالى گفت: من آنچه شما اظهار مى كنى از طاعت و انقياد مى دانم و آنچه ابليس در دل دارد از شقاق و نفاق هم مى دانم. ۴
چون قديم (جل جلاله و عمّ نواله) تقدير فضل و علم آدم كرد با فريشتگان و ايشان اعتراف دادند و انقياد نمودند، حق تعالى گفت: اكنون آدم را سجده كنى ۵ . ۶

چون خداى تعالى امر به سجده، فريشتگان را كرد ابليس مخالفت كرد. ۷
ابوالعاليه روايت كند كه چون نوح عليه السلام در كشتى نشست ابليس بيامد و بر دنبال

1.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۰۴.

2.برگردانيدند.

3.رسول ما صلى اللّه عليه و آله.

4.همان، ص ۲۰۷.

5.همان، ص ۲۱۰.

6.كنيد.

7.روض الجنان، ج ۱، ص ۲۱۱.

  • نام منبع :
    تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازي ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    صحفي، سيّد مجتبي
    تعداد جلد :
    3
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 139488
صفحه از 592
پرینت  ارسال به